فرود آمد از تخت سام سوار
به پرده درآمد سوی نوبهار
چو فرزند را دید مویش سپید
ببود از جهان سربهسر ناامید
سوی آسمان سر برآورد راست
ز دادآور آنگاه فریاد خواست
که ای برتر از کژی و کاستی
بهی زآن فزاید که تو خواستی
اگر من گناهی گران کردهام
و گر کیش اهرمن آوردهام
|چه گویم که این بچهی دیو چیست
پلنگ دو رنگ است یا خود پریست
|بخندند بر من مِهان جهان
از این بچه در آشکار و نهان
|بگفت این به خشم و بتابید روی
همی کرد با بختِ خود گفتوگوی
|بفرمود پس تاش برداشتند
از آن بوم و بر دور بگذاشتند
به جایی که سیمرغ را خانه بود
بدان خانه این خرد بیگانه بود
نهادند بر کوه و گشتند باز
برآمد بر این روزگاری دراز
|همان خرد کودک بدان جایگاه
شب و روز افتاده بُد بیپناه
نظر شما درباره آهنگ «سام و زال» چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»