Google+

خواننده دوست‌داشتنی و مشهور ایرانی؛ که با تلاش، استعداد، دانش موسیقی و تکنیک آوازش، جایگاه ویژه‌ای در موسیقی ایران و جهان داراست

آلبوم‌های همایون شجریان

نسیم وصل

ناشکیبا

شوق دوست

نقش خیال

با ستاره ها

خورشید آرزو

قیژک کولی

آب، نان، آواز

شب جدایی

ای جان جان بی من مرو

چه آتش‌ها

نه فرشته‌ام، نه شیطان

آرایش غلیظ

مستور و مست

خداوندان اسرار

رگ خواب

شوق نامه ۱

شوق نامه ۲

شوق نامه ۳

شهر آشوب

سیمرغ

سی

تک آهنگ های همایون شجریان

یادواره زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان

امشب کنار غزل های من بخواب

ایران من

افسانه چشمهایت

گاه فراموشی

آهنگ‌های همایون شجریان
  1. بیدار شو

    بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو

    بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو

    بی‌چون تو را بی‌چون کند روی تو را گلگون کند

    خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو

    مشنو تو هر مکر و فسون خون را چرا شویی به خون

    همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو

    در گردش چوگان او چون گوی شو چون گوی شو

    وز بهر نقل کرکسش مردار شو مردار شو

    آمد ندای آسمان آمد طبیب عاشقان

    خواهی که آید پیش تو بیمار شو بیمار شو

    این سینه را چون غار دان خلوتگه آن یار دان

    گر یار غاری هین بیا در غار شو در غار شو

    تو مرد نیک ساده‌ای زر را به دزدان داده‌ای

    خواهی بدانی دزد را طرار شو طرار شو

  2. دل من می گرید

    ‎دل من می گرید باز آرام آرام

    ‎قطره اشک که از چشمه دل می جوشد

    ‎جلوی دید مرا می گیرد

    ‎من به تکرار به خود می گویم

    ‎که چه زود و‌ چه حیف

    ‎من گذشتم و به سر شور هنوز

    ‎من گذشتم و به دل حسرت و عشق

    ‎همچو یک خواب دل انگیز سحر

    ‎همچو رگباری در تابستان

    ‎یا چو طوفان به کویر

    ‎همچو یک صاعقه در یک شب تار

    ‎یا چو‌ خطی بر خاک

    ‎یا چو جای پایی بر لب آب

    ‎من گذشتم و به سر شور هنوز

    ‎من گذشتم و به دل حسرت و عشق

  3. زلف بر باد مده

    زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

    ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

    می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

    سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

    زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم

    طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

    یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

    غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

    رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم

    قد برافراز که از سرو کنی آزادم

    شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را

    یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

    شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه

    شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

    رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس

    تا به خاک در آصف نرسد فریادم

    حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

    من از آن روز که دربند توام آزادم

  4. گریه کن

    با من امشب زیر باران گریه کن

    سر به زانوی خیابان گریه کن

    مو بمو پیچ وخم هر کوچه را

    با خم موی پریشان گریه کن

    یا از اول دل به رویایی نبند

    یا بر این رویای ویران گریه کن

    عشق سلطان است و باقی بنده ایم

    زیر تیغش پایکوبان گریه کن

    درد را باران نمی شوید ولی

    زیر باران زیر باران گریه کن

  5. شباهنگ

    تو ای مرغ حق٬ ای فسانه به شب

    نگه کن که جانم رسیده به لب

    که من همچو تو وامانده ام به شب و تنهایی

    به ویرانه‌ام بنشسته‌ام که مگر بازآیی

    ای مرغ حق افسانه‌ی ویرانه‌هایی

    ویرانه‌ای شد قلب من امشب کجایی

    تا سر کند سوزِ درون نایِ دل من

    بنشین دمی بر بامِ من سر کن نوایی

    غمِ تلخ شب را تو میدانی

    که در شهر شب‌ها نوا خوانی

    بمان با من امشب که دلتنگم

    چرا از شبِ من گریزانی

    به ویرانه‌ی من بنشین

    مرا از غمِ دل برهان

    بخوان نغمه‌ای در دل شب

    مرا سوی مستی بکشان

    همدم شب‌هایی در غمِ تنهایی بیا٬ بیا

    غمِ تلخ شب را تو میدانی

    که در شهر شب‌ها نوا خوانی

    بمان با من امشب که دلتنگم

    چرا از شبِ من گریزانی

  6. آواز نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

    نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

    گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

    پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

    روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

    حالیا چشم جهانی نگران من و توست

    گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

    همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

    نشود فاش کسی آنچه میان من و توست از همایون شجریان.

    دانلود نشود فاش کسی آواز همایون شجریان.

  7. هوای زمزمه هایت

    کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت

    که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت

    تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت

    آخ چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت

    به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه

    هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت

    هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز

    به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت

    هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم

    مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

    مرا که مست توام این خمار خواهد کشت

    نگاه کن که به دست که می‌سپارندم

    مگر در این شب دیر انتظارِ عاشق‌کُش

    به وعده‌های وصال تو زنده دارندم

    غمم نمی‌خورد ایام و جای رنجش نیست

    هزار شکر که بی غم نمی‌گذارندم

    سری به سینه فرو برده‌ام مگر روزی

    چو گنج گم‌شده زین کنج غم برآرندم

    چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه

    غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

    من آن ستارۀ شب زنده‌دار امّیدم

    که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم

    چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق

    خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم

    هنوز دست نَشسته‌ست غم ز خون دلم

    چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم

    کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد

    که همچو خوشۀ انگور می‌فشارندم

  8. دیار عاشقی هایم

    به نام نامی ایران به نام نامی انسان

    به آیین وفاداران به راه و رسم بیداران

    دلی دارم پر از خورشید نگاهی روشن از باران

    جز دوست نمیخوانم جز مهر نمیدانم

    جز عشق نمیخواهم من زاده ی ایرانم جز مهر نمیدانم

    تویی دلبستگیهایم پناه خستگیهایم

    به هر جا میروم از تو دوباره در تو می آیم

    کران تا بیکران عشق است بیابان در بیابانت

    هوای زندگی دارد خیابان در خیابانت

    جهان تا هست خواهم بود اگر تو‌ جان من باشی

    برایم خانه باشی خاک باشی و وطن باشی

    دیار عاشقیهایم تمام سهم دنیایم

    تو را من زندگی کردم به تعداد نفسهایم

    کران تا بیکران عشق است بیابان در بیابانت

    هوای زندگی دارد خیابان در خیابانت

    تو آن آغوش بی اندازه هستی برای وسعت تنهایی من

    من از چشم تو میبینم جهان را تویی آیینه ی بینایی من

    جهان تا هست خواهم بود اگر تو‌ جان من باشی

    برایم خانه باشی خاک باشی و وطن باشی

    من از تو جان گرفته ام کنم فدای تو ز‌ جان گذر نمیتوان مگر برای تو

    دل از تو بر نمیکنم تویی جهان من دچار تو‌ نمیکند دل از هوای تو

    دل از هوای تو دل از هوای تو

  9. می خواهم زنده بمانم (آسمان ابری)

    شعر: حسین منزوی

    آسمان ابریست از آفاق چشمانم بپرس

    ابر بارانی ست از اشک چو بارانم بپرس

    تخته دل در کف امواج غم خواهد شکست

    نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس

    در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست

    آنچه را میگویم از آیینه جانم بپرس

    آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم

    گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

    شعر: غلامرضا طریقی

    نبودی و نشنیدی

    دلم به گریه نشسته

    میان خاطره هایت

    چه کرده ای که پس از تو

    به هر کجا که تو بودی

    غمی نشسته بجایت

    کجای این شب هجران کجای این همه راهی

    که از دریچه چشمت نمی رسم به نگاهی

    بگو که از غم عشقت چگونه جان برهانم

    چگونه این همه غم را به هر طرف بکشانم

    نه پای رفتن از اینجا نه طاقتی که بمانم چگونه دست دلم را به دست تو برسانم

  10. محو تماشا

    گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟

    آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!

    مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

    ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی!

    میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود

    می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

    عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار

    روشنگر شب‌های بلند قفسم بود

    بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست

    حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود

    سیمای مسیحایی‌ اندوه تو، ای عشق

    در غربت این مهلکه فریادرسم بود

    لب‌بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم

    رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود

  11. سووشون

    داغِ تو را جنون کنم، دیده ز اشک خون کنم

    با تنِ پاره چون کنم!

    جان پدر کجاستی؟ جان پدر کجاستی!

    شعرِ به خون نشسته‌ام؛ ساز دل شکسته‌ام

    سوی من آ، که خسته‌ام

    سوی من آ که خسته‌ام

    جان پدر کجاستی؟ جان پدر کجاستی!

    این دلِ مبتلا شده، با غمت آشنا شده

    خون به دلِ خدا شده

    جان پدر کجاستی؟ جان پدر کجاستی!

    پرده‌ی غم را بدرم، سوختی و شعله ورم

    حاصل خون جگرم؛ حاصل خون جگرم

    جان پدر کجاستی؟ جان پدر کجاستی!

    مویه به سووشون کُنَم

    داغِ تو را جنون کُنَم

    داغِ تو را جنون کُنَم

    دیده زِ اشک خون کنم؛ مویه به سُوَوشُون کُنَم

    جان پدر کجاستی؟ جان پدر کجاستی!

    این دل مبتلا شده، با غمت آشنا شده

    این دل مبتلا شده، با غمت آشنا شده

    خون به دل خدا شده!

  12. مرغ سحر

  13. سرنوشت

  14. مردان خدا

    مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند


    یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

    هردست که دادند از آن دست گرفتند


    هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند

    یک طایفه را بهر مکافات سرشتند


    یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند

    یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند


    یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند

    جمعی به در پیر خرابات خرابند


    قومی به بر شیخ مناجات مریدند

    یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد


    یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

    فریاد که در رهگذر آدم خاکی


    بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند

    همت طلب از باطن پیران سحرخیز


    زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند

    زنهار مزن دست به دامان گروهی


    کز حق ببریدند و به باطل گرویدند

    چون خلق درآیند به بازارحقیقت


    ترسم نفروشند متاعی که خریدند

    کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است


    کاین جامه به اندازه‌ی هر کس نبریدند

    مرغان نظرباز سبک سیر فروغی


    از دام گه خاک بر افلاک پریدند

  15. دموی آلبوم ایران من

  16. نگارا

    نگارا... نگارا، این همه قهر و غضب چیست؟

    دلت بر ما نمی‌سوزد! سبب چیست؟

    بیا بیا آرام جانم

    بیا سرو روانم

    بیا شیرین‌زبانم

    رطب چیست؟

    شیرین‌زبانم؛ رطب چیست؟

    به‌روی تو، آینه مفتون

    ز جعد تو، غالیه پرخون

    اگر تو را دل شود عاشق، عجب نیست

  17. نوروزخوانی

  18. نوروز

    مست و غزلخوان زد حلقه به در نوروز


    چهره گشاید بهار روز من است امروز

    چشمه به جو آمد می به سبو آمد


    از نفس حافظ فال نکو آمد

    مژده عید آمد بخت سعید آمد


    مشت زمین وا شد سبزه پدید آمد

    سبزه یار آمد عطر مسیحایی گیسوی یار آمد

    قفل غزل وا شد هلهله در هلهله آواز پرستوی بهار آمد

  19. صدای تو را دوست دارم

    صدای تو را دوست دارم‏

    صدای تو از آن و از جاودان می سراید

    صدای تو از لاله زاران که بر باد...‏

    صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.‏

    صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم‏

    صدای تو‏ از آن سوی شور ‏

    از پشت بیداد می آید،

    و جان دل من،

    دل و جانم از آن به فریاد می آید

    صدای تو اندوه خیام را دارد

    در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره‏

    نوای غزلهای حافظ بر آن،‏

    شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد ‏‏صدای تو‏

    اندوه شاد صدای تو را دوست دارم‏

    مخالف سرای همایون و بیداد!‏

    صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست و بر موجزاران دشتی، ‏

    و بر اوجساران ماهور‏ و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست

    حریر صدایت به تحریر، ‏چو بر صیقل برکه ها بازی نور زیباست

    ‏ صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش‏

    صدای تو، چون روح آیینه‌ی بی خش و بی غش‏

    جهان در صدای تو آبی ست‏

    و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست‏

    و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان ‏

    در صدای تو آبی ست‏

    و نو می شود کهنه، وقتی که از پنجره ی حنجره تو‏ گذر می کند‏

    و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن

    چو تالار آیینه، از چار سو شعله ور می کند‏

    به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه‏ ‏صدایت چو قالیچه ای نور ‏می آید

    و زین آسمان ترشروی مرا می رباید، مرا می برد دور‏

    سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور‏

    ‏ صدای تو بیداد اندوه در شور شادی

    صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من‏ صدای تو آبادی من‏

    صدای تو هیهای ویرانی من‏ صدای تو معنای ایرانی من‏ صدای تو...‏

    ‏ ای دوست!‏ ای من!‏ کجایی؟

    که از ناکجاها می آیی و از آن مرا می ربایی

    و من هیچ، من هیچ تر ‏من نه من

    من منم، تا می آیی؟!‏ و سیم نسیم است

    اینک که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!‏

    و موسیقی غربت من نثار صدایت ‏

    که در انفجارش، من از اشک خونین

    به روی صدایت فشانم گل

    ای دوست....!‏

  20. موسیقی فیلم شعله ور

    نه من بیهوده گرد کوچه و بازار میگردم

    مذاق عاشقی دارم پی دیدار میگردم

    خدایا رحم کن بر من پریشان وار می گردم

    خطا کارم گناهکارم به حال زار می گردم

    شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم

    سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم

    گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم

    غلام شمس تبریزم قلندروار می گردم

  21. بخشی از ساز و آواز ماییم و دلی پر خون

    ماییم و دلی پر خون از جور پریرویی


    دیوانه زنجیری، آشفته گیسویی

    آورده جهان از نو، شیرین و فرهادی


    دل برده و دین از من بی مهری و مهرویی

    گلزار امیدم سوخت از برق سیه چشمی


    در دشت جنونم برد، خال و خط آهویی

    صبری که مرا حاصل از گوشه‌نشینی شد


    بر باد بداد آن مه با گوشه ابرویی

    هر دم که خزان خواهد تاراج کند عمرم


    آن شاخ گل رعنا مستم کند از بویی

    هر دم که در این زندان داند به لبم جان است


    بر باغ گشاید باز یک روزنه از سویی

    بسیار جفا کردم بر خویش و خطا کردم


    دانستم و دل بستم بر همچو تو بد خویی

    ای سرو بلند من دور از تو پر از خون است


    چون لاله اگر دارم جامی و لب جویی

    سحر سخنم بگرفت صد کشور دل لیکن


    افسوس که در نگرفت با نرگس جادویی

    تنها به چمن خیزید یاران که عماد امسال


    شد سایه دیواری شد خاک سر کویی

  22. بار دگر فراموشی

    من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!

    عاشقی به رفتن است بگو که ره کجاست!

    گریزم از سکون...

    بی تو خوان آخرین چگونه برگذرد!

    با تو دل مرا به شهر تازه می‌برد

    روز دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی

    بار دگر فراموشی؛ آه...

    واگو نهان کینه ات، بشکن سکوت سینه ات

    بغض غم دیرینه ات، پایان آر...

    ***

    من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!

    سر به دامنت نهم به اشک دیده ام

    بگو ره جنون...

    این سکوت کوچه ها پر از صدا شده

    زین ندا و آن ندا، شرر به پا شده

    سازی نوای عاشقی

    سوزم به پای عاشقی

    جانم فدای عاشقی

    آه...

    روزی دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی

    بار دگر فراموشی

    ای جانا...

  23. عاشقی - تیتراژ پایانی فیلم یک گزارش واقعی

    من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!

    عاشقی به رفتن است بگو که ره کجاست!

    گریزم از سکون...

    بی تو خوان آخرین چگونه برگذرد!

    با تو دل مرا به شهر تازه می‌برد

    روز دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی

    بار دگر فراموشی؛ آه...

    واگو نهان کینه ات، بشکن سکوت سینه ات

    بغض غم دیرینه ات، پایان آر...

    ***

    من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!

    سر به دامنت نهم به اشک دیده ام

    بگو ره جنون...

    این سکوت کوچه ها پر از صدا شده

    زین ندا و آن ندا، شرر به پا شده

    سازی نوای عاشقی

    سوزم به پای عاشقی

    جانم فدای عاشقی

    آه...

    روزی دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی

    بار دگر فراموشی

    ای جانا...

  24. تمرین کنسرت سی - ۱

    امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم


    مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم

    در عشق تو از قافله‌ی عقل برستیم


    جز حالت شوریده دیوانه ندانیم

  25. رودابه و زال (گزیده)

  26. رودابه و زال

    یکی پادشه بود مهراب‌نام


    زبردست و با گنج و گسترده‌کام

    به بالا به کردار آزاده سرو


    به رخ چون بهار و به رفتن تَذَرو

    چو آگه شد از کار دستان سام


    ز کابل بیامد به هنگام بام

    یکی نامدار از میان مِهان


    چنین گفت با پهلوان جهان

    پس ِ پرده‌ی او یکی دختر است


    که رویش ز خورشید نیکوتر است

    ز سر تا به پایش به کردار عاج


    به رخ چون بهشت و به بالای ساج

    دو چشمش به‌سان دو نرگس به باغ


    مژه تیرگی برده از پرّ زاغ

    بهشتی‌ست سرتاسر آراسته


    پر آرایش و رامش و خواسته

    برآورد مَر زال را دل به جوش


    چنان شد کزو رفت آرام و هوش

    دل زال یک‌باره دیوانه گشت


    خرد دور شد، عشق فرزانه گشت

    بپرسید سین‌دخت مهراب را


    ز خوشاب بگشاد عنّاب را

    چه مردی‌ست آن پیر سر پور سام


    همی تخت یاد آیدش یا کُنام؟

    چنین داد مهراب پاسخ بدوی


    که ای سرو سیمین‌بر ماه‌روی

    دل شیر نر دارد و زور پیل


    دو دستش به کردار دریای نیل

    چو بر گاه باشد زرافشان بُوَد


    چو در جنگ باشد سرافشان بُوَد

    سپیدی مویش بزیبد همی


    تو گویی که دل‌ها فریبد همی

    چو بشنید رودابه این گفت‌وگوی


    بر افروخت، گلنارگون گشت روی

    دلش گشت پر آتش از مهر زال


    وز او دور شد خورد و آرام و هال

    که من عاشقی ام چو بحر دمان


    از او بر شده موج بر آسمان

    پر از مهر زال است روشن دلم


    به خواب اندر اندیشه زو نگسلم

    دل و جان و هوشم پر از مهر اوست


    شب و روزم اندیشه‌ی چهر اوست

    نه قیصر بخواهم نه خاقان چین


    نه از تاج‌داران ایران‌زمین

    چو خورشید تابنده شد ناپدید


    در حجره بستند و گم شد کلید

    برآمد سیه چشم گلرخ به بام


    چو سرو سهی بر سرش ماهِ تام

    چو از دور دستان سام سوار


    پدید آمد این دختر نامدار

    دو بیجاده بگشاد و آواز داد


    که شاد آمدی ای جوانمرد راد

    کمندی گشاد او ز گیسو بلند


    که از مشک از آن‌سان نپیچی کمند

    کمند از رهی بستد و داد خم


    بیفکند بالا نزد هیچ دم

    ز دیدنش رودابه می‌نآرمید


    به دو دیده در وی همی بنگرید

    فروغ رخش را که جان بر فروخت


    در او بیش دید و دلش بیش سوخت

    چنین تا سپیده بر آمد ز جای


    تبیره برآمد ز پرده سرای

  27. بازگشت زال

    بر و بازوی شیر و خورشیدروی


    به دل پهلوان، دست شمشیرجوی

    سپیدش مژه، دیدگان قیرگون


    چو بُسد لب و رخ به‌مانند خون

    دل سام شد چون بهشت برین


    بر آن پاک فرزند کرد آفرین

    تنش را یکی پهلوانی قبای


    بپوشید و از کوه بگذارد پای

    فرود آمد از کوه و بالای خواست


    یکی جامه‌ی خسرو آرای خواست

    سپه یک‌سره پیش سام آمدند


    گشاده‌دل و شادکام آمدند

    تبیره‌زنان پیش بردند پیل


    برآمد یکی گرد چون کوه نیل

    خروشیدن کوس با کره نای


    همان زنگ زرین و هندی درای

    سواران همه نعره برداشتند


    بدان خرّمی راه بگذاشتند

    به شادی به شهر اندرون آمدند


    ابا پهلوانی فزون آمدند

  28. سیمرغ و زال

    بر و بازوی شیر و خورشیدروی


    به دل پهلوان، دست شمشیرجوی

    سپیدش مژه، دیدگان قیرگون


    چو بُسد لب و رخ به‌مانند خون

    دل سام شد چون بهشت برین


    بر آن پاک فرزند کرد آفرین

    تنش را یکی پهلوانی قبای


    بپوشید و از کوه بگذارد پای

    فرود آمد از کوه و بالای خواست


    یکی جامه‌ی خسرو آرای خواست

    سپه یک‌سره پیش سام آمدند


    گشاده‌دل و شادکام آمدند

    تبیره‌زنان پیش بردند پیل


    برآمد یکی گرد چون کوه نیل

    خروشیدن کوس با کره نای


    همان زنگ زرین و هندی درای

    سواران همه نعره برداشتند


    بدان خرّمی راه بگذاشتند

    به شادی به شهر اندرون آمدند


    ابا پهلوانی فزون آمدند

  29. سام و زال

    فرود آمد از تخت سام سوار


    به پرده درآمد سوی نوبهار

    چو فرزند را دید مویش سپید


    ببود از جهان سربه‌سر ناامید

    سوی آسمان سر برآورد راست


    ز دادآور آن‌گاه فریاد خواست

    که ای برتر از کژی و کاستی


    بهی زآن فزاید که تو خواستی

    اگر من گناهی گران کرده‌ام


    و گر کیش اهرمن آورده‌ام

    |چه گویم که این بچه‌ی دیو چیست


    پلنگ دو رنگ است یا خود پری‌ست

    |بخندند بر من مِهان جهان


    از این بچه در آشکار و نهان

    |بگفت این به خشم و بتابید روی


    همی کرد با بختِ خود گفت‌وگوی

    |بفرمود پس تاش برداشتند


    از آن بوم و بر دور بگذاشتند

    به جایی که سیمرغ را خانه بود


    بدان خانه این خرد بیگانه بود

    نهادند بر کوه و گشتند باز


    برآمد بر این روزگاری دراز

    |همان خرد کودک بدان جایگاه


    شب و روز افتاده بُد بی‌پناه

  30. زادن زال

    نبود ایچ فرزند مَر سام را


    دلش بود جویا دل‌آرام را

    نگاری بُد اندر شبستان اوی


    ز گلبرگ رخ داشت وز مشک موی

    از آن ماهش امّیدِ فرزند بود


    که خورشیدچهر و بُرومند بود

    ز سام نریمان همو بار داشت


    ز بار گران تنْش آزار داشت

    ز مادر جدا شد بدان چند روز


    نگاری چو خورشید گیتی‌فروز

    به چهره چنان بود بر سان شید


    ولیکن همه موی بودش سپید

    یکی پهلوانْ بچه‌ی شیردل


    نماید بدین کودکی چیردل

    تنش نقره‌ی پاک و رخ چون بهشت


    بر او بَر نبینی یک اندام زشت

    کسی سام یل را نیارست گفت


    که فرزند پیر آمد از خوبْ جفت

  31. دیباچه

  32. خلیج پارس

    غُرش خیزاب‌های نیلگونْ دریای پارس


    بازتابی هست از نام غرورافزای پارس

    تا به‌یاد آرد شکوه روزگار باستان


    کی خلیج پارس از بیگانگان گیرد نشان

    هم‌نوا خیزاب‌ها خوانند با من این سرود


    باد بر هر چه نشان از پارس دارد بس درود

    هم‌نوا و هم‌سُرا خیزاب‌های پُرخروش


    می‌زنند ایرانیان را سربه‌سر بانگِ بهوش

    یک‌زبان و یک‌دل و هم‌بسته و هم‌داستان


    مرزها را با خردورزی زدایید از میان

    پاک باید تا کنید آثار ننگین‌نامه‌ها


    کرد آنچه پاره‌پاره میهن و از هم جدا جدا

    سربه‌سر باشید مانند دماوند استوار


    هم‌دل و هم‌آرمان و ایران‌زمین را پاسدار

  33. تصنیف پرده آشنا

    ره مـگــردان ازیــن پــرده‌ی آشـنـــا


    تــا بـگـردانــدت بـــاد گــردش‌کـنــان

    بانگ مطرب رسـا، دور ساغـر روان


    قـصــه‌ی نـای گــو از کتـایــون بخـوان

    سرور و سرقرین، دلبران همنشین


    شاهدان در کمین، تیرشان در کمان

  34. تصنیف حلقه عاشقان

    عشق است بر آسمان پریدن


    صـد پرده به هر نفـس دریدن

    اول نفـس از نفـس گسستن


    اول قـــدم از قـــدم بـــریـــدن

    ای دل ز کـجــا رسیـد این دم


    ای دل ز کجـاسـت این تپیدن

    گفتــم کـه دلا مبــارکــت بــاد


    در حلقـه‌ی عاشقـان رسیدن

    ای گــلــشــن بـــاغ لایــزالــی


    بر چــرخ صفــا مــه کمــالــی

    این مجلـس و این سماع پرنور


    از حضــرت تـو مبــاد خــالــی

  35. تصنیف تحریر

    سلطان ما

    رحمت بکن بر جان ما

    آن دم که جان بر لب رسد

    همـراه کن ایـمـان ما

  36. تصنیف شهر آشوب

    روز و شب در حسرت آن بی‌نشان سر می‌شود


    هر چه می‌جویم نشانش، بی‌نشان‌تر می‌شود

    روی شـهـرآشـوب مــه را گــر بپوشانـی چـو ابـر


    آسمــان شب‌نشینـان کـی مکــدر مـی‌شـود؟

    هـم قمـر هم زهـره و هـم مشتـری در آسمــان


    آرزومـنـدنــد و مـی‌خـواهـنــد ســازی بشنـونـد

    نالـه‌ی عــزال و شهنــاز و سـه‌گـاه و هـم بیــات


    راسـت از نیـریــز و شـایـد از حجــازی بشنـونـد

  37. پیش‌نمایش موسیقی فیلم رگ خواب

    آهای خبردار!

    مستی یا هشیار؟ خوابی یا بیدار؟

    تو شب سیاه، تو شب تاریک

    از چپ و از راست، از دور و نزدیک

    یه نفر داره

    جار می‌زنه، جار

    آهای غمی که

    مثل یه بختک

    رو سینه‌ی من

    شده‌ای آوار

    از گلوی من

    دستاتو وردار

    کوچه‌های شهر

    پًرِ ولگرده

    دل، پُرِ درده

    شب، پر مرد و

    پر نامرده

    توی کوچه‌ها

    یه نسیم رفته

    پی ولگردی

    توی باغچه‌ها

    پاییز اومده

    پی نامردی

    توی آسمون ماه دلگیره

    دردِ بی دردی...

  38. کنسرت استکهلم ۲۰۱۶

  39. گزیده‌ای از آلبوم خداوندان اسرار

    :مولوی:

    خداوند خداوندان اسرار


    زهی خورشید در خورشید انوار

    ز عشق حسن تو خوبان مه رو


    به رقص اندر مثال چرخ دوار

    :حافظ:

    جانا چه گویم شرح فراقت


    چشمی و صد نم جانی و صد آه

    ای بخت سرکش تنگش به بر کش


    گه جام زر کش، گه کام دلخواه

    آیین تقوا ما نیز دانیم


    لیکن چه چاره با بخت گمراه

    ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم


    یا جام باده یا قصه کوتاه

چکامه
خواننده‌ها و هنرمندان موسیقی
  • محمدرضا شجریان

  • همایون شجریان


  • آتنا اشتیاقی

  • آرش اوستا

  • آرش عدل پرور

  • آرمان گرشاسبی

  • آرون افشار

  • آریا عظیمی نژاد

  • آرین نایینی

  • آزاده مهدوی آزاد

  • آصف آریا

  • احسان خواجه امیری

  • اردشیر کامکار

  • اشکان خطیبی

  • اشکان کمانگری

  • اشکان هاشمی

  • اشوان

  • امو بند

  • امید حاجیلی

  • امید نعمتی

  • امیر تاجیک

  • امیر عظیمی

  • امیر هوشنگ ابتهاج

  • امیر یار

  • امیراشکان غلامی

  • امیرعباس گلاب

  • امین بانی

  • امین توانافر

  • امین حبیبی

  • امین شریفی

  • امین هنرمند

  • امین یزدانی

  • انوشیروان روحانی

  • اهورا ایمان

  • ایمان کریوند

  • ایوان بند

  • ایوب صادقی

  • ایهام

  • بابک جهانبخش

  • بابک رادمنش

  • بابک مافی

  • بردیا صدرنوری

  • برزو ارجمند

  • بنیامین بهادری

  • بهاره رهنما

  • بهرام دهقانیار

  • بهنام بانی

  • بهنام صفوی

  • پازل باند

  • پرستو صابری

  • پرواز همای

  • پرویز پرستویی

  • پشنگ کامکار

  • پوریا اخواص

  • پوریا اخواص

  • پویا سرایی

  • پویان آزاده

  • پویان عطایی

  • پیمان خازنی

  • پیمان شیرالی

  • جاوید افسری راد

  • جلال امیرپورسعید

  • جمشید پورمهر

  • جهانشاه صارمی

  • چارتار

  • چکامه

  • حامد برادران

  • حامد زمانی

  • حامد همایون

  • حامی

  • حبیب خزایی فر

  • حجت اشرف زاده

  • حسام الدین سراج

  • حسام سبزیان

  • حسن کامکار

  • حسین بهروزی نیا

  • حسین پاکدل

  • حسین علیزاده

  • حسین علیشاپور

  • حمید عسکری

  • حمید گودرزی

  • حمید هیراد

  • حمیدرضا خبازی

  • خسرو شکیبایی

  • داوود ورزیده

  • دنگ شو

  • دیبا فاضل نیا

  • راحله برزگری

  • رستاک حلاج

  • رضا بهرام

  • رضا رستمیان

  • رضا صادقی

  • رضا یزدانی

  • روزبه بمانی

  • روزبه نعمت‌الهی

  • رهام صفوی

  • زانیار خسروی

  • سالار عقیلی

  • سامان جلیلی

  • سپنتا مجتهدزاده

  • سپهر امیری

  • سپیده رئیس سادات

  • سجاد شوشتری

  • سحر محمدی بروجردی

  • سروش فیروزیان

  • سعید شهروز

  • سعید طامهری

  • سهراب پورناظری

  • سیامک جهانگیری

  • سیامک عباسی

  • سیاوش ایمانی

  • سیاوش عظیمی

  • سیروان خسروی

  • سیما بینا

  • سینا حجازی

  • سینا درخشنده

  • سینا سرلک

  • سینا شعبانخانی

  • شاهد سبحانی فر

  • شایان گرجی دوز

  • شهاب رمضان

  • شهاب مظفری

  • شهاب ناطقی

  • شهرام خلیل مقدم

  • شهرام شکوهی

  • شهرام میرجلالی

  • شهرام ناظری

  • شهریار خسروی

  • علا بهرامی

  • علی اصحابی

  • علی اصغر شاه زیدی

  • علی اکبر شکارچی

  • علی پهلوان

  • علی جعفری پویان

  • علی رضایی

  • علی زند وکیلی

  • علی عبدالمالکی

  • علی قمصری

  • علی لهراسبی

  • علی مقدم

  • علی یاسینی

  • علیرضا افتخاری

  • علیرضا روزگار

  • علیرضا طلیسچی

  • علیرضا عصار

  • علیرضا قرائی منش

  • علیرضا قربانی

  • علیرضا کاوئی

  • علیرضا مشایخی

  • عماد طالب‌زاده

  • غلامحسین بنان

  • فاطمه دهقانی

  • فرزاد فرزین

  • فرواگ

  • فرهاد مجذوب

  • فریان

  • فریبرز لاچینی

  • فرید نجم الدین

  • فریدون آسرایی

  • فریدون مشیری

  • فواد معماریان

  • کامران تفتی

  • کاوه آفاق

  • کاوه صالحی

  • کیان بابان زاده

  • کیان پورتراب

  • کیوان ساکت

  • گرشا رضایی

  • گروه آدمک

  • گروه آریان

  • گروه بمرانی

  • گروه پالت

  • گروه پالیز

  • گروه پیلدم

  • گروه چارداش

  • گروه دارکوب

  • گروه دال

  • گروه داماهی

  • گروه رادیو

  • گروه سون

  • گروه موسیقی رستاک

  • گروه هترا

  • مازیار فلاحی

  • ماکان بند

  • مانی رهنما

  • مجتبی شاه علی

  • مجید اخشابی

  • مجید درخشانی

  • محسن ابراهیم زاده

  • محسن چاوشی

  • محسن نامجو

  • محسن یگانه

  • محمد اسماعیل قنبری

  • محمد اصفهانی

  • محمد زند وکیلی

  • محمد علیزاده

  • محمد معتمدی

  • محمدرضا فروتن

  • محمدرضا گلزار

  • محمدرضا هدایتی

  • محمود جهان

  • مرتضی پاشایی

  • مرتضی جهانی

  • مریم حیدرزاده

  • مژگان شجریان

  • مسعود شعاری

  • مسعود صابری

  • مسعود صادقلو

  • مسعود نکویی

  • مسیح عدل پرور

  • مصباح قمصری

  • مصطفی حامدی

  • معین زندی

  • ملینا دولتی

  • مهدی احمدوند

  • مهدی امامی

  • مهدی جهانی

  • مهدی نظری

  • مهدی یراحی

  • مهدی یغمایی

  • مهدیه محمدخانی

  • مهران مدیری

  • مهرداد پیکرزاده

  • مهسا عظیمی

  • مهسا مرعشی

  • مهیار علیزاده

  • میثم ابراهیمی

  • میدیا فرج نژاد

  • میلاد بابایی

  • میلاد درخشانی

  • میلاد محمدی

  • میلاد ملک

  • ناصر مسعودی

  • نجوا خبازیان

  • نگار خارکن

  • نیلوفر محبی

  • وحید تاج

  • هادی فیض آبادی

  • هژیر مهرافروز

  • همایون خرم

  • هوروش بند

  • هوشنگ کامکار

  • هیوا سیفی زاده

  • یمین غفاری