ته چشمات یه جایی بود که آدم قلبشو میباخت
سکوتت بی تفاوت بود و چشمات کارمو میساخت
ته چشمات یه چیزی بود شبیه حس تنهایی
گناه و جرم من اینه تو تو بی اندازه زیبایی
ترکت کنم بگیره گریت کز کنار دیوار
بشکنی اما نترسی از سقوط یک سپیدار
ترکت کنم بگیره گریت کز کنار دیوار
بشکنی اما نترسی از سقوط یک سپیدار
تماشا کن منو حالا نگو من رو نمیشناسی
به من لبخند نزن بی رحم برو خودخواه احساسی
واسه جبران تنهاییت میخوام تنهای تنها شم
تو هم دستامو خالی کن بذار از گریه دریاشم
ترکت کنم بگیره گریت کز کنار دیوار
بشکنی اما نترسی از سقوط یک سپیدار
ترکت کنم بگیره گریت کز کنار دیوار
بشکنی اما نترسی از سقوط یک سپیدار
گریه نکن که دریا میعادگاه ما بود
تو اوج بغض و سوختن دریا پناه ما بود
قرار نبود به جای طوفان آتیش به پا شه
قرار نبود دریا مسلخ عشق ما شه
هراس ناشناسی بود تو چشم آبی دریا
منو این عرشه ی خالی تو روی اسکله تنها
همه موج و تلاطم بود ولی بارون نمیبارید
نباید دل به دریا زد اینو چشمای تو فهمید
تو چشمای تو میخوندم که سکان دار ما باده
نباید دل به دریا زد که شب بدجوری جلاده
تو فکر بغض من بودی همیشه مثل یک همدرد
نمیدیدی منو وقتی که طوفان بدرقم میکرد
نمیدیدی منو وقتی که طوفان بدرقم میکرد
تکست آهنگ مانی رهنما آتش دریا
حلالم کن که میدونم نصیب موج و طوفانم
منو دست خودم بسپار که امشب رو به پایانم
یه دریا فاصله داریم نمیشه غرق هم باشیم
نترس از این شبا وقتی قراره دیگه تنها شیم
تو فکر بغض من بودی همیشه مثل یک همدرد
نمیدیدی منو وقتی که طوفان بدرقم میکرد
نمیدیدی منو وقتی که طوفان بدرقم میکرد
تحملم کن اگه شکستم اگه که خستم
تحملم کن اگه به سوگ خودم نشستم
برای گریه که فرصتی نیست بزار بمیرم
بزار تقاص سقوطم و از خودم بگیرم
اگه نگاهم مات سرده
اگه وجودم غرق درده
گناه من نیست باور کن
تو رو که دیدم دنیا لرزید
تمام روحم از هم پاشید
بیا شبام و پرپر کن
برای امروز به فکر من باش که فردا دیره
که بی تو شوق بارون و مهتاب از خونه میره
امیدم این بود که بی کسی مو ازم بگیری
نمی دونستم تو هم به غربت به شب اسیری
اگه نگاهم مات سرده
اگه وجودم غرق درده
گناه من نیست باور کن
تو رو که دیدم دنیا لرزید
تمام روحم از هم پاشید
بیا شبام و پرپر کن
وقتی تموم لحظههام درده
وقتی تموم برگهام زرده
وقتی هوام بارونی سرده
از زندگی بدون تو سیرم
شاید دارم پاییز میگیرم
بیروحم و از شاخه میریزم
این روزها خیلی غمانگیزم
دلخوشیهامو دور میریزم
با زندگی بی تو درگیرم
شاید دارم پاییز میگیرم
تو نیستی و این بیکسی کم نیست
این چهاردیواری که خونهم نیست
اینا غمه اینا بهونهم نیست
بین زمین و آسمون گیرم
شاید دارم پاییز میگیرم