من جلدِ تو هستم ، بر بامِ تو هستم
تو شمسِ منی من ، خورشید پرستم
مغرب همه اندوه ، اندوهِ غروبت
ای قبله ی مشرق ، ثنا گویِ تو هستم
ای نایِ گلویت ، همچون نیِ داوود
حکم آنچه تو گویی ، من لالِ تو هستم
گنجشکِ گلویم ، شرحه است چو منصور
بر دارِ تو هستم ، غربالِ تو هستم
بر دارِ تو هستم ، غربالِ تو هستم
حیرانِ تو گردد ، آن کس که بدیدت
آن دَم چو برفتی ، صد بار شهیدت
میسوزم و نالم ، چون آتش نمرود
باز آی گلستان ، بر داغِ عبیدت
ای طاقِ ثریا ، طاقت بنمانده است
ما را بستان از ، این ولوله بازار
ای از سرِ لطفش ، خوش در تو دَمیده
هر دَم که تو خواندیم ، انگار نه انگار
ای سُرمه کشیده ، روز و شبِ ما را
ای سر ببریده ، نشناخته ما را
پایان بده جانا ، این آمد و شد را
راحت کن و بستان ، این خوف و رجا را
این خوف و رجا را
ای نایِ گلویت ، همچون نیِ داوود
حکم آنچه تو گویی ، من لالِ تو هستم
گنجشکِ گلویم ، شرحه است چو منصور
بر دارِ تو هستم ، غربالِ تو هستم
بر دارِ تو هستم ، غربالِ تو هستم
طبعم همه خشک است ، حقیقت
شیرین شوَم از ، شهدِ شکوهت
ای خسرویِ شیرین دهنان ، قندِ دمادم
پُر ساز رگِ نی شِکرم را
مُردابِ مرا زنده کن ای دوست
از چشمه ی صافَت بده ام تا
سیراب شوم ، جان به کف آرم
تقدیم کنم پا و سَرم را
چون پست رود ، رحمتِ جانان
ما پست رویم ، تا که ببارد
بر چهره ی ما ، رحمتِ باران
دریاب زمینِ لاغرم را
نابابِ مرا باب کن ای دوست
تا بال شوم سویِ تو آیم
آزاد شوم از دو جهانت
دریاب ضمیرِ خود سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با چان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
تاجگذاری کند، آمده کاری کند
بت شکند شاهِ ما بندهنوازی کند
ما بنوازیم نیز ناز بُتِ بت شکن
بت بنوازد هر آن چنگ به سازی کند
آمده با قصد خود هرچه بتِ قادر است
با تبرش یک نفس دستدرازی کند
خویِ علی خویِ او، رویِ علی رویِ او
دست به زانو زنَد فتح اراضی کن
تیغ کَشاند به هر کس که به ناحق گرفت
عدل کشاند به هر قصد به قاضی کند
سر بزند آنکه را خونِ خلایق مَکید
آبِ رخِ مردُمان ریخته بازی کند
باز بگیرد خود آن آهِ دل مردُمان
خود دِل ایتام را آمده راضی کند
در نگشاید به آن ذات که پهلوی خلق
میشکند دَم به دَم بعد نمازی کند
تیغ به فرقش زنید شیر به زهرش کنید
شیرِ خدا باز خود بندهنوازی کند
لا فتی ای پدر، لا فتی جز شما
فُزتُ بِرَبِک علی، فرقِ تو را میخرم
همچو برادر شهید دست و سرم آنِ او
زهر بنوشم شَها بنده شهیدت شوم
بنده سرافکندهام در گذر از نطفهات
قول دهم چون شما شیرِ خدایی رَوم
خوی علی خویِ او، رویِ علی رویِ او
دست به زانو زَند فتح اراضی کند
شبهِ علی میرود عزل به ما میرسد
دست خدا بر سرم او برسد در بَرَم
شبهِ پیمبر کلان جامه تن همچو آن
جامهدران خواهمش، از سرِ او نگذرم
با یَد الله و با تیغ علی ذوالفقار
سینه گردنکَشان اذن دهد میدرم
خوی علی خویِ او رویِ علی رویِ او
دست به زانو زند فتح اراضی کند
زنده کنی جان من جانِ چو تَفتان من
روح دهی مُرده ام مُرده ی گریان من
ای همهی جان من رونق دُکان من
کِی بُگشایی دَری بر درِ زندان من
اشک امانم بُرید بغض گلویم درید
کاش فراوان شوی بر شب باران من
رَیح شما را فقط خود بدهی رایحهها
هیچ شبم بی تو نیست رایح و ریحان من
هر چه که دارم ز تو کاش زِ خود داشتم
پیش تو قربان کنم شاهد قربان من
هر چه سیه در من است شَر شیطان کَشاند
نور بفرمای نور بر رخ سوزان من
روح شما از اَلست پاک به جانم رسید
رو سیه از رویتان رحمت و رحمان من
جبر چه باشد ز تو راه خطا اختیار
در تو نگنجد خطا فرصت جبران من
صبر کنم در رُخت تا که شروعم رسد
رَخت ببندم زِ خاک اول و پایان من
کِبر چو شیطان بُوَد شرح الف این بُوَد
در پس کبر آمدی اکبر اوزان من
کِبر چو شیطان بُوَد شرح الف این بُوَد
در پس کبر آمدی اکبر اوزان من
الا دختر تو مادر داری یا نه
نشونی از بردار داری یا نه
همون بوسی که دادی تووی دالون
نمیدونم بخاطر داری یا نه
شبِ تاریک و مهتابم نیومد
نشستهم تا سحر خوابم نیومد
نشستهم تا دمِ صبحِ قیومت
قیومت اومد و یاروم نیومد
سه روزه رفتی و سی روزه حالا
زمستون رفتهای نوروزه حالا
خودت گفتی سره هفته می یایم
شماره کن ببین چند روزه حالا
شبِ مهتاب که مهتابم نیومد
نشستهم تا سحر خوابم نیومد
نشستهم از سره شب تا خروس خون
همون یاره نیومد
من از انگشتره دستِ تو بودم
میون پنجه و شصتِ تو بودم
اجل اومد که جونم را بگیره
ندادم جون که پابسته تو بودم
عرش به زانو شده
پیچ سیهمو شده
سنگ ز روی خوشش
خود به زبان آمده
از جبروتش به خود
کوه به آتش مذاب
کوره آتش برِ
کور و کران آمده
شدت میدان رسید
سرخ شهیدان رسید
بر سر شیطان ولی
تیغکشان آمده
تازه و شاداب خود
از بر یار آمده
بوی بهاران رسید
غنچهدهان آمده
از تو نشان آمده
شاه جهان آمده
کِل بکشان کف بزن
راحت جان آمده
آمده بلوا کند
زهر چو حلوا کند
شاهد حق بر سرِ
پیر و جوان آمده
تازه و شاداب خود
از بر یار آمده
بوی بهاران رسید
غنچهدهان آمده
از تو نشان آمده
شاه جهان آمده
کِل بکشان کف بزن
راحت جان آمده
کل بکشان کف بزن
غنچهدهان آمده
کِل بکشان کف بزن
راحت جان آمده
آمده خود از برِ
غیر رُخش لا اله
سبز چمن بر رخ
زرد خزان آمده
آمده از راه دور
تحفه بیاورده نور
راهزنان بر رهِ
راهزنان آمده
کِل بکشان...
از تو نشان آمده
شاه جهان آمده
کِل بکشان کف بزن
راحت جان آمده
کِل بکشان...
تنهای تنهای تنهایی
مظلوم مظلوم مظلومی
بی یار بی یار بی یاری
خوزستان خوزستان خوزستان
بی دردا خوابیدن خوابیدن
نامردا خوابیدن خوابیدن
اما تو بیدار بیداری
خوزستان خوزستان خوزستان
ای مردم ای مردم ای مردم
بارون کو بارون کو بارون کو
ای بارون ای بارون ای بارون
کارون کو کارون کو کارون کو
از خاکت از نفتت از خونت
شب دستش رنگین رنگینه
ای قاضی ای قاضی ای قاضی
شب جرمش سنگینه سنگینه
بمب بارون بمب بارون بمب بارون
طیاره طیاره طیاره
نارنجک نارنجک نارنجک
خمپاره خمپاره خمپاره
این ظلم وقتی که زالو ها
تو جیب این مردم میلولن
وقتی که خیلی از این مردم
بی پول بی پول بی پولن
ای قاضی این مردم چی میگن
آبادی آبادی آبادی
ای قاضی این مردم چی میخوان
آزادی آزادی آزادی
جهان آرا جهان آرا جهان آرا
خوزستان تنهای تنها شد
خوزستان از اشک این مردم
دریا شد دریا شد دریا شد
ای قاضی این مردم چی میگن
آبادی آبادی آبادی
این قاضی این مردم چی میخوان
آزادی آزادی آزادی
غم و درد و دل مُو بی حسابه
خدا دونه دل از هِجرت کبابه
بنازُم دستو بازوی تو صیاد
بِکُش مرغ دلُم بِالله ثوابه
سیاهی دو چشمونت مرا کشت
درازی دو زلفونت مرا کشت
به قتلم حاجت تیرو کمان نیست
خم ابرو و مژگونت مرا کشت
ای دل داد و بی داد
اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانُم ز دستت چاک چاکه
نخواهم دوخت تا روز قیامت
چرا آزرده حالی ای دل ای دل
همه فکرو خیالی ای دل ای دل
بسازُم خنجری دل را برآرُم
ببینُم تا چه حالی ای دل ای دل
چرا افسرده حالی ای دل ای دل
همه فکرو خیالی ای دل ای دل
بسازُم خنجری دل را برآرُم
ببینُم تا چه حالی ای دل ای دل
دلا از دست تنهایی بجانُم
ز آه و ناله ی خود در فغانُم
شبان تار از درد جدایی
کند فریاد مغز استخوانُم
ز بوی زلف تو مفتونُم ای گل
ز رنگ روی تو دل خونُم ای گل
من عاشق ز عشقت بی قرارُم
تو چون لیلی و من مجنونُم ای گل
دو زلفونت بُوَد تار ربابُم
چه میخواهی ازین حال خرابُم
تو که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی بخوابُم
بستد دل و دین از من، از من دل و دین بستد
کافر نکند چندین، چندین نکند کافر
دو رخ چو قمر دارد دارد چو قمر دو رخ
عنبر ز قمر رسته، رسته ز قمر عنبر
چشمش ببرد دلها، دلها ببرد چشمش
باور نکند خلق آن، خلق آن نکند باور
حیران شده و عاجز، عاجز شده و حیران
بتگر ز رخش چون بت، چون بت ز رخش بتگر
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر
آذر به دلم بر زد، برزد به دلم آذر
عاشق شدهام بر وی، بر وی شدهام عاشق
یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر
آذر به دلم بر زد، برزد به دلم آذر
عاشق شدهام بر وی، بر وی شدهام عاشق
یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
نالم ز رخش دایم، دایم ز رخش نالم
داور ندهم دادم، دادم ندهد داور
مسته صنما چندین، چندین صنما مسته
می خور به طرب با من، با من به طرب می خور
منت به سرم بر نه، بر نه به سرم منت
ساغر به کفم بر نه، بر نه به کفم ساغر
رفته به سفر یارم، یارم به سفر رفته
ایدر چه کنم تنها؟ تنها چه کنم ایدر؟
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر
آذر به دلم بر نه، بر نه به دلم آذر
عاشق شدهام بر وی، بر وی شدهام عاشق
یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر
آذر به دلم بر زد، برزد به دلم آذر
عاشق شدهام بر وی، بر وی شدهام عاشق
یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
روز ها قاتلمن ، غیر از جمعه که خون ریز تره
حال و روزم جمعه ها ، از خودِ جمعه غم انگیز تره
کوچ کردی ازم من ، قهر کردی حتماً
یه زمستون سردم ، بگو برمیگردم
شب ها بیدارم ، همه شب هایی که بی تو مُردم
همه زخمایی که ، همه عمرم از فراغت خوردم
همه رو پس میگیرم ، نه شوخی کردم
شهرزاد قصه ها ، بگو برمیگردم
پریشونم ، پریشونم ، پریشونم
پشیمونم ، پشیمونم ، پشیمون
نذار اینجا برگم ، طعمه زدیِ پاییز بشه
فصل آخر بی تو ، قِصه ای تلخ و غم انگیز بشه
دلبر مغرورم ، عشقِ بی دردم
ای تموم قِصه ها ، بگو برمیگردم
روز ها قاتلمن ، غیر از جمعه که خون ریز تره
حال و روزم جمعه ها ، از خودِ جمعه غم انگیز تره
کوچ کردی ازم من ، قهر کردی حتماً
یه زمستون سردم ، بگو برمیگردم
پریشونم ، پریشونم ، پریشون
پشیمونم ، پشیمونم ، پشیمون
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصلهی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارهام
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش
راه دیدم نرفته بود، رفتمش
جوونهی نشکفته رو ، رستمش
ویروس که بود حالیش نبود ، هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛
جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛
تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهرهی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرندهها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
«
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛
دویدم...
چشم فرستادی برام تا ببینم؛
که دیدم...
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون معناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
»
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟
نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟
نه بالله!
پریشونت نبودم؟ من، حیرونت نبودم؟
تازه داشتم میفهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر میخواد دنیا بیاد
آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقهای از حلقهی زنجیر شدن...
عمو زنجیر باف، زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم
نه جیک جیک مستانت ، نه سردی زمستانت
رجوع کن به دستانت
که روز های بسیاری ، که ظلم ها روا کردی
به دست های بسیاری
شبانه مردِ گاریچی ، به خانه میکِشد خود را
اگر که مادیان (اسب ماده) خسته ، اگر طناب هم پاره
درون مرد همواره ، کشیده میشود باری
مریض حالی ام خوش نیست ، نه خوابِ راحتی دارم
نه مایلم به بیداری
درونِ ما تفاوت هاست ، تو مبتلا به درمانی
نه من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم ، مگر هوا که بند آمد
نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب ، و صبح میشوی هر روز
تو خوابِ راحتی داری
خیال بافی ات بد نیست ، خیال کن که خواهی رفت
همین که رفتی و مُردم ، تلاش کن که برگردی
و در کمال خونسردی ، مرا به خاک بسپاری
زیاد یاوه میگویم ، گره بزن زبانم را
زیاد از تو مینوشم ، بگیر استکانم را
بگیر هر چه را دارم ، ببخش هر چه را داری
مریض حالی ام خوش نیست ، نه خوابِ راحتی دارم
نه مایلم به بیداری
درونِ ما تفاوت هاست ، تو مبتلا به درمانی
نه من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم ، مگر هوا که بند آمد
نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب ، و صبح میشوی هر روز
تو خوابِ راحتی داری
تو را شبانه تا هر شب ، به روی شانه خواهم برد
تو را شبانه خواهم مرُد
شبانه های لب هایم ، لبانه های شب هایت
شبانه های بیداری
چه بیقرار و سنگین بار ، به خانه میکَم خود را
چه بیگدار در قلبم ، زبانه میِکشی خود را
من از تو سخت دلگیرم ، تو از که سخت بیزاری
دو روز دنیا برام قفس تر از قفسه
بهم نفس برسون هوام دوباره پسه
هوامو داشته باش میگن تو مومنیو
دم مسیحاییت نفس تر از نفسه
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
من که یادم رفته چی دردمه
چی دردمه دوامه برام مهمم نیست
کی نیستش و کی باهامه
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
یه مرگ تازه میخوام به جای زندگیم
نذار که کشته ی این زهر گزنده بشم
میخوام توو این بازی یه بار برنده بشم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد
این گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارد
این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم
آبروی رفته ام را در کجا باید بجویم
پیش چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی
در درونم مینشیند شوکران تلخ کامی
نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب من
غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شب من
روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم من
از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو
غم عشق تو مادرزاد دارم نه از آموزش استاد دارم
بدان شادم که از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دارم
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی
سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی
با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان
را تا کجاها تا کجاها میکشانی میکشانی
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو
طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط
میروم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ
ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را
ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد
گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
از کف تو ای قمر باغ دهان پرشکر
وز کف تو بیخبر با همه برگ و نوا
سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید
نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را
مرغ اگر خطبه خواند شاخ اگر گل فشاند
سبزه اگر تیز راند هیچ ندارد دوا
شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود
ابر حریف گیاه صبر حریف صبا
هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
هر طرفیام بجو هر چه بخواهی بگو
ره نبری تار مو تا ننمایم هدی
گرم شود روی آب از تپش آفتاب
باز همش آفتاب برکشد اندر علا
بربردش خرد خرد تا که ندانی چه برد
صاف بدزدد ز درد شعشعه دلربا
زین سخن بوالعجب بستم من هر دو لب
لیک فلک جمله شب میزندت الصلا
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید
کز این خاک بر ایید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
که این نفس چو بند است شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره ی زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیشِ شهِ زیبا
برِ شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید وزین ابر برایید
چو زین ابر برایید همه بدر منیرید
بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید
کز این خاک برایید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شهِ زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید وزین ابر برایید
چو زین ابر برایید همه بدر منیرید
پدرم اینجا و مادرم اینجا و وطنم ایرانه
آخه من کجا برم همه جا جز اینجا
واسه من زندانه
عشق من اینجا و پسرم اینجا و اهل کردستانه
مرده و زندهى من تشنه لب دنبالِ
خاک خوزستانه
آخه من کجا برم رمضوناش رنگِ ربنایِ مستِ
شجریان باشه...
یا موذن زاده اذان افطارش جادوى خلوتیه
شهر تهران باشه
بچه غمگینِ شطِ خرمشهرم که تموم دنیاش
قد آبادانه...
دل تنگم خونه دل خونم مستِ سرخى خورشیدِ
غروب هرمزگانه
من غریبم همه جا مث ابر پاییز همه جا میبارم
اما تو خاک خودم موندن و مردنمرو بیشتر دوست دارم
چاوشى خون تو و مردم تنهاتم
تکیه کن به قلب من تا ابد همراتم
تو رو از دور دلم دید اما
نمی دونست چه سرابی دیده
منِ دیوونه چه می دونستم
زندگی برام چه خوابی دیده
نمی دونی نمی دونی ای عشق
کسی که جوونیشو ریخنه به پات
واسه اینکه تو رو از دست نده
چه عذابی، چه عذابی دیده
آه ای دلِ مغموم
آروم باش آروم
ای حالِ نامعلوم
آروم باش آروم
نیستی اما هنوزم کنارمی
نیستی اما هنوزم اینجایی
روزی صد هزار دفعه میمیرم
اگه احساس کنم تنهایی
هرکجا رفتی و هر جا موندی
منُ بی خبر نذار از حالت
اگه تنها شدی و دلت گرفت
خبرم کن که بیام دنبالت
آه ای دلِ مغموم
آروم باش آروم
ای حالِ نا معلوم
آروم باش آروم
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی
جهانی دروغ و یه دنیا غروب و
یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیظ و
یه دنیا محالو تو سینهم گذاشتی
رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
یه دنیا غریبم
کجایی عزیزم
بیا تا چشامو تو چشمات بریزم
نگو دل بریدی
خدایی نکرده
ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده
همه جا رو گشتم
کجایی عزیزم
بیا تا رگامو تو خونت بریزم
بیا روتو رو کن
منو زیر و رو کن
بیا زخمهامو یه جوری رفو کن
عزیزم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
نشد با شاخهها بغل کنم تو رو
نشد نشد نشد، برو برو برو
اراده داشتم بدون کاشتن
که عادتت بدم به ریشه داشتن
که عادتت بدم یه گوشه بند شی
به مبتلا شدن علاقمند شی
نشد که از دلم جدا کنم تو رو
نشد نشد گلم، برو برو برو
نشد که بیدهن صدا کنم تو رو
تمام حرف من، برو برو برو
قدیما هر گلی شناسنامه داشت
تموم میشد و بازم ادامه داشت
تو شیشه گلاب، تو شعر شاعرا
تو گل فروشیا، تو جیب عابرا
همون کسا که از تو باغچه چیدنت
توی خیالشون ادامه میدنت
نشد که از دلم جدا کنم تو رو
نشد نشد گلم، برو برو برو
نشد که بیدهن صدا کنم تو رو
تمام حرف من، برو برو برو
تو داری از خودت فرار میکنی
داری با ریشههات چیکار میکنی؟
برو برو ولی، به رسم یادگار
شناسنامهتو، تو خونه جا بذار
برو برو ولی، به رسم یادگار
شناسنامهتو، تو خونه جا بذار
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بیتابم و از غصه این خواب ندارم
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دل تنگی من نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
عهد شکن نیست، عهد شکن نیست
پیش تو بسی از همه کس، خوارترم
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویات
دانی که ز اغیار وفادارترم من
بر بیکسی من نگران، چارهی من کن
زان کز همهکس بیکس و بی یارترم من
بی یارترم من، بی یارترم من، بی یارترم من...
من از غل و زنجیر می ترسم/
از آه بی تاثیر می ترسم/
از اتفاق ظاهرا ساده از اتفاقی که نیفتاده/
می خندم و از خنده می ترسم/
هر روز از آینده می ترسم/
زیر بید بی مجنون میشینم/
زیر شر شر بارون میشینم/
فک میکنم شاید برگردی/
با خودم می گم باید برگردی/
خنجر واسه این سینه کافی نیست/
عاشق کشی رسم تلافی نیست/
ای چشم از دیدن خلاصم کن/
از چشم پوشیدن خلاصم کن/
اینقدر گیجم که نمیدونم/
باید تو رو از چی بترسونم/
زیر بید بی مجنون می شینم/
زیر شرشر بارون می شینم/
فک میکنم شاید برگردی/
با خودم میگم باید برگردی/
زیر بید بی مجنون می شینم/
زیر شرشر بارون می شینم/
فک میکنم شاید برگردی/
با خودم میگم باید برگردی/
زیر بید بی مجنون می شینم/
زیر شرشر بارون می شینم/
فک میکنم شاید برگردی/
با خودم میگم باید برگردی/
زیر بید بی مجنون می شینم/
زیر شرشر بارون می شینم/
فک میکنم شاید برگردی/
با خودم میگم باید برگردی
دوباره وقتشه جنون بگیرم/
قرار مادرا زبون بگیرن/
صدا زدن دوباره مادرارو/
عکس بیارن استخون بگیرن/
صدا زدن که بعد از این همه سال/
دوباره داغ بچشو ببینه/
یدست لباسشو بدن به دستش/
بگن تموم بچتون همینه/
این مادرا تمامشون یه عمره/
از بچه هاشون یه نشون ندارن/
دوباره اومدن به این هوا که/
قبول کنن دیگه جوون ندارن/
از ما یکیمون از خودش نپرسین/
از این همه جوون چرا نشون نیست/
چه جوری خونشونو پیدا کنن/
وقتی پلاکشون و یادشون نیست/
دوباره وقتشه جنون بگیریم/
برای مادرا زبون بگیریم/
بریم تو صف به جای بچه هاشون/
سه چار تا تیکه استخون بگیریم
ده ردت وه مالم زوو مه چوو ره وه (زندگیم فدایت، زود از پیشم نرو)
ئه مشه و وه لامان روژ بکه ره وه (امشب پیشمان شب را روز کن)
روژ بکه ره وه / ئه مشه و چه ن شه وه نه تیه له خه وم (امشب، چندین شب است که به خوابم نمیایی)
له کی توریایده بینای چا وانم (ای نور چشمانم از چه رنجیده ای)
بینای چا وانم/ سه رت په تی که بینم زولفانت (روسری ات را بردار ،گیسوانت را ببینم)
سه رت په تی که بینم زولفانت/ صد گیانی شیرین بکه م قوربانت (صد جان شیرین را برایت قربانی کنم)
بکه م قوربانت/ سه رت په تی که بینم زولفانت/ سه رت په تی که بینم زولفانت
صد گیانی شیرینم بکه م قوربانت (صد جان شیرینم را برایت قربانی کنم)
بکه م قوربانت/ دردت به جونوم/ بی تو نمونوم/ امشو تی مو بمون/ روژ بکه ره وه / روژ بکه ره وه
ئه مشه و چه ن شه وه/ نه تیه له خه وم/ له کی توریایده بینای چا وانم/ بینای چا وانم/ سه رت په تی که
بینوم زولفونت/ سه رت په تی کو/ بینم زولفانت/ صد جون شیرین کنوم قربونت/ بکه م قوربانت
سه رت په تی که/ بینوم زولفونت/ سه رت په تی که/ بینوم زولفونت/ صد گیانی شیرین
کنوم قربونت/ کنوم قربونت/ کنوم قربونت/ بکه م قوربانت/ کنوم قربونت/ بکه م قوربانت/ کنوم قربونت/ بکه م قوربانت
صدای پا نبود صدای تِق تِق
شکستن تو بود غروب خسته بود
که من سرم هنوز رو دامن تو بود
صدای پای تو که توی راهرو
زبونه میکشید تمام روحمو
برای دیدنت به خونه میکشید
به مادرم بگین قفس شکسته و پرنده پر زده
به مادرم بگین بهار اومده، جوونه سر زده
یه درد مطمئن نه فاصله منو کلافه کرده بود
تمام وزنشو به شونههای من اضافه کرده بود
غروب رفته بود غروب توی مهر
غروب تو غبار غروب بیقرار غروب رو سیاه غروب بیپناه
به مادرم بگین هنوز خندههاش رو سر جهاز شب
به مادرم بگین هنوز گریههاش تو جانماز شب
نفس تو سینهی محراب حبسه/ هوا بغضش گرفته ابر خستهاس
کی از دنیا دلش انقدر خونه/ که حتی صبرشم از صبر خستهاس..
کدوم خورشید از اینجا گذشته/ که رنگ از روی هر کوهی پریده
کی بازم دردشو با چاه گفته/ کی انقدر بار تنهایی کشیده..
با اینکه سوگوار و بیقراری/ محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت میلرزه چون هر لحظه باید/ به یاد غربت زهرا بیفتی
حبیب عاشقا و درد مندا/ شنیدم هیچ دردی بی دوا نیست
تو هم درمونی و همدرد ای مرد/ کسی با دردت اما آشنا نیست
شکم سیرا بدا دنیا پرستا/ به حقت زیر تیغ ذوالفقارن
به شوق دیدنت اما هنوزم/ یتیما شب به شب چشم انتظارن
با اینکه سوگوار و بیقراری/ محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت میلرزه چون هر لحظه باید/ به یاد غربت زهرا بیفتی
تیغیمو میبریم رعدیمو میغریم، فریادمون پشت کوهو تکون میده
از جارو جنجال دشمن نمیترسیم، این خاک خیلی از این بازیها دیده
خون عزیزامو دریاست ای دنیا، طوفانترین دنیا باماست ای دنیا
سبز و سفید و سرخ، آباد و آزاده، تا هست این پرچم بالاست ای دنیا
خلیج ایرانی آبی آزاده، یه ملت عاشق پشت تو وایستاده
برای داشتن تو دنیا اگه جمع شه، فکر کن اجازه بدیم یک مو ازت کم شه
هر آدمی تو دنیا یه تیکه خاک مال اونه، عاشق آب و خاکشه خاک من ایرونه
کوچولو جلوتر نیا این گربه بیرقیبه، این گربه استخرش واسه تو زیادی عمیقه
ما دستامون تو دست همه شما دستاتون تو نفته، کوچولو شیطونی بسه دیگه انگاری یادتون رفته
این گربه خوابه ولی اگه بیدار شه میغره، شیطونی کنی یهو دیدی گوشتونو میبره
خلیج ایرانی آبی آزاده، یه ملت عاشق پشت تو وایستاده
برای داشتن تو دنیا اگه جمع شه، فکر کن اجازه بدیم یک مو ازت کم شه...
توی هر ضرر باید استفادهای باشه، باخت باید احساس فوق العادهای باشه
آه فاتح قلبم، فکرشم نمیکردی،رام کردن این شیر، کار سادهای باشه
آه چشمهی طوسی، آه چشم ویروسی، بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مُردم، مبتلا نشم مُردم، از تو درد لذت بخش، هرچی میکشم خوبه
من یه بچهی شیطون، توی کوچهها بودم، عشق تو بزرگم کرد، عشق تو هلاکم کرد
جیک جیک مستونم، بود و عشق بازیگوش، مثل جوجهی مُرده، توی باغچه خاکم کرد
آه چشمهی طوسی، آه چشم ویروسی، بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مُردم، مبتلا نشم مُردم، از تو درد لذت بخش، هرچی میکشم خوبه
آفرین به این زور و، آفرین به این بازو
آفرین به این چشم و، آفرین به این ابرو
آفرین به هر شب که بیگدار میباره
با جنون در افتادن، خیلی آفرین داره
با تو هیچکس جز من، بی سپر نمیجنگه
با تو هیچکس از این بیشتر نمیجنگه
با جنون در افتادن باز کار دستم داد
آه فاتح قلبم، عشق تو شکستم داد
آه چشمهی طوسی، آه چشم ویروسی...
تو این فکر بودم که با هر بهونه
یه بار آسمونو بیارم تو خونه
حواسم نبود که به تو فکر کردن
خود آسمونه خود آسمونه
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره
تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین
من و باد و بارون رفیق صمیمیم
از این برکه باید یه دریا بسازیم
یه دریا به عمق یه عشق قدیمی
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام
هفت سین من تویی من فقط تو رو میخوام
دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد
کاش یکی ما دو تا رو با هم آشتی میداد
شب عیدی آسمون وقتی که میباره
بیشتر از شبای پیش عطر قرآن داره
ببین امشب، قلبم مثل آینه روشنه
آینهی زلال من دیدن عید منه
سال نو یعنی تو وقتی از در تو میای
نذر کردم، امشب سفره چیدم که بیای
شب عیدی آسمون وقتی که میباره
بیشتر از شبای پیش عطر قرآن داره
ببین امشب قلبم مثل آینه روشنه
آینهی زلال من/ دیدن عید منه
شادی از تقویمم بی تو رفت و برنگشت
انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت
دریا واسه کشتیای بی سر نشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره
این گوشه از شهر، امنه من سعی کردم نمیرم
اینقدر نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم
تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی
اما با من که همیشه همسایهتم قهر بودی
آرامش قبل طوفان ابروی اون روی ماهه
اخمت به من گفت هر شب طوفان سختی تو راهه
چند روز، چند سال، چند قرن/ از رد پامون گذشته
قلبم به عمره یه تاریخ/ از این خیابون گذشته
قلبم مث گوش ماهی با موج موهات رفیقه
عشق من این تنگ کوچیک، کوچیکه اما عمیقه
دریا واسه کشتیای بی سر نشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره
هرجا پیات رفته بودم دلتنگ برگشته بودم
آشفته و خسته انگار از جنگ بر گشته بودم
من خوب بودم تا یه شهر با خشکسالیش بدم کرد
خوب شد خدا رحم کرد و عشق تو دریا زدهم کرد
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
ای شاخ تر برقص آ جان پدر برقص آ، جان پدر برقص آ
از پا و سر بریدی بیپا و سر به رقص آ ای خوش کمر برقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی
از پا و سر بریدی بیپا و سر به رقص آ
تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته
رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف ز چاه آمد ای بیهنر به رقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی
کای بیخبر فنا شو ای باخبر به رقص آ
طاووس ما درآید وان رنگها برآید
با مرغ جان سراید بیبال و پر به رقص آ
کور و کران عالم دید از مسیح مرهم
گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ
مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
توی این خونه پوسیدم خدایا
مگه دیوار اینجا در نداره
چقدر باید تحمل کرد بی عشق
مگه دنیا درو پیکر نداره
چشام کم سو شد از بس گریه کردم
نمیدونم کی از این خونه میرم
دارم میپوسم و چشم انتظارم
دارم میمیرم و از رو نمیرم
هی سر به راهتر
هی سر به زیرتر
دنیای من توئی
دنیا ولی میگن
زندون مومنه
آخه چهجوری از
خیر تو بگذرم
این غیر ممکنه
درست از اولین باری که رفتی
درست از اولین باری که مردم
درست از آخرین برگی که باختی
درست از آخرین دستی که بردم
درست از روز اول رفته بودی
همون روزی که من از دست رفتم
عزیزم عشق تو بن بست من بود
منم تا آخر بن بست رفتم
هنوزم شهر من زیباست
ولی مثل من افسردهست
هنوزم بوی خون میده
هنوز مهجور و سرخورهدست
هنوزم بوی خون میده
هنوز بوی جنون میده
با سرخیش راه دریا رو
به ماهیها نشون میده
هنوزم روی دیواراش
نشون گولهها پیداست
هنوز تو کوچههاش عطر
تن فرمانده جهان آراست
هنوز آواز میخونن تموم مردای بندر
واسه زخمهای بیمرهم
برای نخلهای بی سر
با اینکه دورم از شهرم
با اینکه آخر خطم
با اینکه شهر ویرونهست
هنوزم عاشق شطم
خدایا من با این مردم
با این احساس همدردم
نذار با دستای خالی
به خرمشهر برگردم
توی ماشین توی مترو تو اتاقم تو خیالم
توی جاده تو خیابون سر کارم پشت فرمون
به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم
به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم
وقتی چشمات باز بازن یاکه چشمات خواب خوابن
وقتی گرمه وقتی سرده وقتی دنیام پر درده
وقتی قلبم زیر پاته یا که بارون تو چشاته
وقتی تلخی وقتی زهری وقتی با من میگی قهری
به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم
به تو فکر میکنم وبه تو فکر میکنم
خود اخمی بعضی وقتام خود زخمی
من ببازم یا نبازم هرچی شد دوباره بازم
به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم
به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم
حاضرم به خاطر غرور تو به نبرد همه دنیا برم
من زمین خوردم تمام عمرمو تا همین یه پله رو بالا برم
من زمین خوردم تو بالاتر بری
تا همه دنیا تو رو صدا کنن
اگه بالا رفتم از این پلهها
واسه این بوده تو رو نگاه کنم
از یه سینه ستبر و خالیو زور بازو پهلوون نمیشه ساخت
از خودت کم کن به عشق مردمت
رو ترازو پهلوون نمیشه ساخت
میون این پهلوونا هیچکسی با یه برد احساس خوشبختی نکرد
واسه آبروی مردمت بجنگ این مدالا تختیو تختی نکرد…
گاهی اون کسی زمینت میزنه که خودت فک میکنی تو مشتته
وقتی اون گندهترا رو میبری شک نکن که قلب مردم پشتته
از یه سینه ستبر و خالیو زور بازو پهلوون نمیشه ساخت
از خودت کم کن به عشق مردمت
رو ترازو پهلوون نمیشه ساخت...
چشمای تو بسته شدن
باز پر كابوسه دلم
چشاتو وا كن عزيزم
وگرنه میپوسه دلم
میخوام چشاتو وا كنی
بازم منو نگاه كنی
میخوام توی چشات برام
جهنمی بپا كنی
هنوز من از دلخوشيام
چيزی نگفتم واسه تو
چه جور بايد ببينم
كفن شده لباس تو
چشماتو وا كن تا برات
از عقدههام چيزی بگم
میخوام برات قصه از اين
ابرای پائيزی بگم
اينهمه از تو گفت دلم
ساكت و سردی واسه چی
غصهی با تو گفتنو
بدون تو بگم به كی
دو سه روزه که بوی گل نمیاد
صدای چهچه بلبل نمیاد
روید از باغبون گل بپرسید
چرا بلبل به صید گل نمیاد...