از این بالا که میبینم روی آبه
تمام نقشه هایی که با هم داشتیم
ما با هم زندگیمونو هدر دادیم
تو هر خاطره ای یه چیزی کم داشتیم
از این بالا که میبینم رکب خوردیم
کسی جز ما اسیر این دور راهی نیست
به جز راهی که ما تا آخرش رفتیم
تو دنیامون مسیر اشتباهی نیست
دارن از روی شهر رد میشن مورچه هایی که حالا فیل شدن
حتی از مارمولک میترسیدن اونایی که کروکودیل شدن
زندگی قصه ای غم انگیزه یه جنین توی شیشه رو میزه
با خودم حرف تازه ای دارم رویای بی اجازه ای دارم
مثل پرونده های مختومه یه وجب خاک تا ابد رومه
عشق از ساعتم دقیق تره زخمم از مرحمت عمیق تره
پشتتو خالی میکنه یه روز اونی که از همه رفیق تره
عشق تنها دلیل مردن بود کلت روی شقیقه ی من بود
اومدی قصه رو تموم کنی اومدی اما وقت رفتن بود
من باید امشب که بارونیه خونه از گریه خالی شم
بدون تو دارم با آدمای شهر رفیق تر میشم
این آدما انگار مثل خودم هستن حال منو دارن
این چشمای لبریز این چشمه های ابر چرا نمیبارن
کجا برم حالم یادم بره یک شب از درد من کم شه
گریه ازم دوره ای کاش یک لحظه بغضم حریفم شه
با زخم های من با این تن خسته رفیق باش امشب
هرچی که بادا باد من ترمه میمونم تو تیغ باش امشب
بزرگه دنیامون با این همه قد دلتنگی من نیست
دردی توو این دنیا اندازه درد از دست دادن نیست
من باید امشب که بارونیه خونه از گریه خالی شم
بدون تو دارم با آدمای شهر رفیق تر میشم
کجا برم حالم یادم بره یک شب از درد من کم شه
گریه ازم دوره ای کاش یک لحظه بغضم حریفم شه
با زخم های من با این تن خسته رفیق باش امشب
هرچی که بادا باد من ترمه میمونم تو تیغ باش امشب
عطر تو پرتم میکنه هر بار اونجا
که صلحه توی دنیاشون
اونجا که جای گلوله تفنگا
پر میشه با گل تو خشاباشون
من شک ندارم که توی تاریخ ...
هر معشوقی که اسطوره بوده
عطری که میزد حتما همینه
هر بار این عطر جادویی پیچیده بی خبر هر جا
یه ردی مونده تو تاریخ مثل دیدار آدم و حوا
چشمات منو پرت میکنه هر بار
اون جا که انگار ساعتا خوابن
چشمای تو از جنس آرامش
چشمای تو شعرای سهرابن
میریزه قلبم با صدات هر بار
جذاب ترین سمفونیه آخه
وقتی که تو حرف میزنی انگار
تو گوش من موسیقی باخه
نه اصلا تکراری نمیشه واسم عطر تو باید
همش باشه، حال منو اونی میفهمه
که یه آدمی کل دنیاشه
هر بار این عطر جادویی پیچیده بی خبر هر جا
یه ردی مونده تو تاریخ مثل دیدار آدم و حوا
لحن لبخندش هنوزم مسریه
حالت چشماش آدم میکشه
مثل یه بیماری بی انتها
یه دفعه میاد و کم کم میکشه
بس که اسفند تنش بی رحم بود
زندگیم روی لباش کز کرده بود
واسه کشتن چشماش کافی نبود
این دفعه موهاشو قرمز کرده بود
من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره
رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده نامرد اون
مثل یه ویرونی بی ابتدا مثل جنگیدن برای باختن
مثل تصویرای غرق دلهره وقتی از ما عکس می انداختن
مطمئن از این که پایانش خوشه مثل یه اسب کهر میتاختم
اون فقط عشق منو از دست داد من تمام زندگیمو باختم
من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره
رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده ی نامرد اون
من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره
رفتم به جنگ تن به تن به ستیز خنده ی نامرد اون
هر لحظه از نبودنت مث یه تیغه رو گلوم
تو نیستی و یادت هنوز نشسته اینجا رو به روم
بی تو خونه قطب شمال میشه برام
بغضی خسته میپیچه تو رنگ صدام
هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی
نبودنت نبودنت شبیه مرگ توی خواب
میرفتی، میمردم، از عطر صدای تو که هر آن همراهمه
با رفتنت ویرون شدم ویرون مث ارگ بم
چیزی ازم باقی نموند چیزی به جز افسوس و غم
برگرد تا من از نو بتونه من بشه
تا این هق هق شبیه خندیدن بشه
هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی
نبودنت نبودنت شبیه مرگ توی خواب
میرفتی، میمردم، از عطر صدای تو که هر آن همراهمه
میدونم خیلی گرفتاری دارین
سر برجه و بدهکاری دارین
بابت مزاحمت شرمنده ام
ته جیبتون یه دوزاری دارین
من باید زنگ بزنم به بچگیم
من باید زنگ بزنم به کوچمون
به روزای دلخوشی های کوچیک
به شبای خنده های بی امون
دل من تنگه برای خونمون
برای جوونیای مادرم
من فقط میخوام صداشو بشنوم
من دلم تنگه برای پدرم
من باید زنگ بزنم به رفقام
که برن دوچرخه مو سوار شن
که نذارم قدشون بلند شه
مث من اینجوری گریه دار شن
من دلم تنگه برای مدرسم
واسه نیمکتی که خیلی تنگ بود
زنگ تفریح پر از نارنگی
چه اهمیتی داشت که جنگ بود
من میخوام زنگ بزنم
به برف دی به زمستونی که با ما قهره
من باید به آسمون خبر بدم
که به جاش چه دودی روی شهره
حیف از کسی که جای زندگی
لا به لای خاطره گیر افتاد
حیف که نفهمیدیم پیر شدیم
حیف که دوزاریمون دیر افتاد
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
ابرای آشفته
حرفای ناگفته
تو این ترافیک و لبخند نزدیکو
ضبطی که میخونه
عطری که میمونه
تو خاطره هامون
من با تو و بارون
چشمای تو عشق و جنون داره
یک اتفاق نو
تازه شدن با تو
یک فصل بی تکرار
سر سبزی و دیدار
از پشت این شیشه
بارون شروع میشه
با همسفر کردیم
از شب گذر کردیم
این جاده با تو آسمون داره
همراه من باشو
با من سفر کن تا همپای هم باشیم
تا آخر دنیا
این راه کوتاهه
حال خوشی داره
حس میکنیم خوابو
تا ساحل دریا
تو این خیابونو
حس دو تامونو
هر لحظه همراتو
هر ثانیه با تو
انگار یک رویاست
این کوچه ماله ماست
هم پرسه با مهتاب
امسال سال ماست
خندیدنت هرشب شگون داره
حتی همین خونه
دلواپسمونه
تا اینکه برگردیم
عاشق ترش کردیم
من پنجره میشم
شاید که ابری شم
با من چه ها کردی
چترارو وا کردی
بارونه که بی وقفه میباره
هرجا که تو باشی
من ساکن اونجا باشم
این سرزمین با تو
یعنی همه دنیام
دور از هیا و هو
هم صحبت بارون
هم سایه با موجا
من زندگی میخوام
رویا به رویا زندگی کردم
تو خوابهای بی سرانجامت
تا هر کجا که بگی همراتم
تا هر کجا که بگی میخوامت
دنیا به غیر از خنده های تو
حرفی نداره واسه گفتن
سر به هوا که میشی میفهمم
چرا هواپیماها می افتن
روزای سختی پیش رومه
من با تو اما مرد این راهم
تو قاب دوربینمون امشب
من عاشق فیلمهای کوتاهم
از پشت سر چشماتو می گیرم
تا گرمی دستامو بشناسی
جز مردی که دور از تو وایمیسته
چی مونده از این مرد احساسی
من بغضی ام که با غم و غصه
تو موج لبخند تو گم میشه
تو پشت میز من نمی شینی
من کافه ای ام که پلمپ میشه
تو شاید آسون بگذری اما
من ول کن این ماجرا نیستم
با اینکه موسیقی نمی دونم
با لمس انگشتات پیانیستم
رویا به رویا زندگی کردم
تو خوابهای بی سرانجامت
تا هرکجا که بگی همراتم
تا هرکجا که بگی میخوامت
دنیا به غیر از خنده های تو
حرفی نداره واسه گفتن
سر به هوا که میشی میفهمم
چرا هواپیماها می افتن
دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش
آنکه بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنکه به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز زسر بگیرمش
دل به کجا چون شکر باز فسرد چون جگر
باز روان شد از بسر تا به نظر بگیرمش
راه برم به سوی او شبه چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه ی در بگیرمش
درد دلم بدتر شده چهره ی من چو زرد شده
تازه رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش
گر چه کمر شدم چه شد هر چه بدتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش
جام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش
آنکه بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنکه به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز زسر بگیرمش
هیچ راهی واسه موندن نداری وقتی با غریبه ها خودی تری
وقتی که خونه شبیه خونه نیست خودتو به سمته غربت میبری
تنهایی حالتو بدتر میکنه وقتی که گمشده شده باشی تو سکوت
ریشه هاتو در میاری از خاک وقتی هیچ راهی نمونده رو به روت
چه دقیقه هایی که با حسرت بینه آدمای خوشبخت گذشت
کی میتونه حالتو درک کنه کی میدونه که چقدر سخت گذشت
روی پاهای خودت درد بکش تویه قید و بند این شهر نباش
به خودت تو زندگی پشت نکن با خودت تو آینه قهر نباش
حتی با دستای خالی میشه گره های زندگی رو وا کرد
سمته آینده ی روشن با عشق میشه راه تازه ای پیدا کرد
ته قصه خودشو پیدا کرد اونکه بینه جمعیت گم شده بود
اونی که به جای زخمایه خودش مرهمه زخمای مردم شده بود
چه دقیقه هایی که با حسرت بینه آدمای خوشبخت گذشت
کی میتونه حالتو درک کنه کی میدونه که چقدر سخت گذشت
خاطر تو که باشه با گذاشت بی حسابم
تو کدوم صندوق پستهنامه های بی جوابم
جونمو برات میدادم هر چی میگفتم همون بود
غم و غصه که نداشتیم دنیا قد کوچمون بود
دنیا رو به هم ریختم اگه تو لب تر میکردی
وقتی آینده عجیبه به گذشته برمیگردیم
من یه قاب عکس کهنه تو هجوم خاطراتم
به چشات خلاصه میشه آخرین راه نجاتم
دوره ی دیوونگیمو هیجان زندگیمو عشق پونزده سالگیمو
چشمای تو یادم انداخت
لحظه های انتظار و دل دل عقربه هارو
حال اولین قرار و چشمای تو یادم انداخت
دوره ی دیوونگیمو هیجان زندگیمو عشق پونزده سالگیمو
چشمای تو یادم انداخت
لحظه های انتظار و دل دل عقربه هارو
حال اولین قرار و چشمای تو یادم انداخت
خاطرات من یه دشت از سوسن و چلچراغه
خنده های تو هنوزم همه جای این اتاقه
من یه قاب عکس کهنه تو هجوم خاطراتم
به چشات خلاصه میشه آخرین راه نجاتم
دوره ی دیوونگیمو هیجان زندگیمو عشق پونزده سالگیمو
چشمای تو یادم انداخت
لحظه های انتظار و دل دل عقربه هارو
حال اولین قرار و چشمای تو یادم انداخت
دوره ی دیوونگیمو هیجان زندگیمو عشق پونزده سالگیمو
چشمای تو یادم انداخت
لحظه های انتظار و دل دل عقربه هارو
حال اولین قرار و چشمای تو یادم انداخت
دوره ی دیوونگیمو هیجان زندگیمو عشق پونزده سالگیمو
چشمای تو یادم انداخت
لحظه های انتظار و دل دل عقربه هارو
حال اولین قرار و چشمای تو یادم انداخت
اینجا تا به بندر خیلی راهه
دریا پره موج و ولک زیاده
بین آدمای شرطی زندگی کردم و باختم
دلمو زدم به دریا خودمو بی تو شناختم
کسی که با دیدن تو رو به رو شد با حقیقت
از همین فاصله حالا کلت میشه رو شقیقه ات
من برای کسی به جز تو شهرو زیر و رو نکردم
به چی باید میرسیدم وقتی آرزو نکردم
شونه های تو دلیل گریه های آخرم شد
پیش تو پهلو گرفتم دستای تو لنگرم شد
من گذرنامه نخواستم زندگیم بی حد و مرزه
قلبی که تو سینه دارم دیگه آسون نمیلرزه
اینجا تا به بندر خیلی راهه
دریا پره موج و ولک زیاده
هر بار که از خونه میری
دلشوره جونمو میگیره
بارونی میپوشی هر بار
تو خونمون بارون میگیره
بارونی میپوشی و ابرا
از دیدنت دستپاچه میشن
دیدن نداره رفتن تو
دیدن نداره مردن من
میدونم از حالی که دارم
این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه تو دنیام
بارونیتُ وقتی میپوشی
سرگیجه های بعدِ سیگار
با سرفه و با چشمای خیس
تومورهای تنهاییامه
ژست های توی کافه ها نیست
بارونیتُ وقتی میپوشی
من ته نشین میشم تو سردرد
دکتر تو رو تجویز کرده
این وضعیت با من چه ها کرد
هر بار میری من هزار سال
تو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی
با قرص ها درگیر میشم
میدونم از حالی که دارم
این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه تو دنیام
بارونیتُ وقتی میپوشی
وقتی دوری دلم برات تنگه
وقتی هستی بهونه میگیرم
گرچه با تو هم نمیسازم
بی تو با کل شهر درگیرم
پر از یأسم و پر از تردید
زل زدم به چشمای ساعت
مثل روزای آخر اسفند
پرِ دلشورههای بی علت
بارونیتُ وقتی میپوشی
من ته نشین میشم تو سردرد
دکتر تو رو تجویز کرده
این وضعیت با من چه ها کرد
هر بار میری من هزار سال
تو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی
حالا که تو کنار من نیستی
عاشق و بی قرار من نیستی
دشمنی، دیگه یارِ من نیستی
دلخوشی ندارم
این روزا
پر شده دیگه کاسه صبرم
منو بیرون بیارین از قبرم
من همون آسمون پُر ابرم
دوست دارم ببارم
این روزا
بی تو غمگین و گیج و بی تابم
چند وقته شبا نمی خوابم
دیگه تو راه نرو رو اعصابم
من خودم بی قرارم
این روزا
کی میگه تو همیشه باهامی
یا همون آدمی که میخوامی
تو همون درد بی سرانجامی
که بهش من دچارم
این روزا
این که مه نیست، دودِ سیگاره
قابِ عکست هنوز رو دیواره
خوب نگاه ببین چطور داره
می گذره روزگارم
با من از زلف یار صحبت کن
از زمان قرار صحبت کن
یه کمی از بهار صحبت کن
خشک و بی برگ و بارم
بی تو غمگین و گیج و بی تابم
چند وقته شبا نمی خوابم
دیگه تو راه نرو رو اعصابم
من خودم بی قرارم
این روزا
کی میگه تو همیشه باهامی
یا همون آدمی که میخوامی
تو همون درد بی سرانجامی
که بهش من دچارم
این روزا
هفته بدون تو شروع می شه
با شنبهای که بدتر از مرگه
فرقی نداره تو کدوم فصلیم
دنیای من بی تو پر از برگه
یکشنبه رو باید مدارا کرد
با خاطراتی که پرم کردن
با آدمایی که تو این مدت
با حرفهاشون دلخورم کردن
با هر دوشنبه اشک میریزم
کی گفته دیوونگی حد داره؟
نیستی بگی خیلی دوسم داری
نیستی بگی امشب نود داره!
بی تو که چیزی مثل سابق نیست
رفتی و با تو دلخوشی رفته
رفتی و تیکه تیکهی قلبم
جامونده بین روزهای هفته
حافظ یا تجریش، سعدی یا ملت
امشب اگه بودی کجا بودیم؟
با نصف قیمت فیلم میدیدیم
ما هر سهشنبه سینما بودیم!
جز لحظهای که دست تکون دادی
از چهارشنبه چیزی یادم نیست
ابرای بارونزا رو برگردون
مردی که اشک نریزه آدم نیست
من موندم و این کوچههای خیس
من موندم و همراهی چترت
هر پنجشنبه شعر میخونم
تو سالنهای خالی از عطرت
من تک تک بغضای دنیا رو
به آخر هفته بدهکارم
با هر غروب جمعه میمیرم
با هر غروب جمعه میبارم
از وقتی چشماتو رو من بستی
خورشید از دنیای من رفته
من موندم و دلواپسیهامو
دلتنگیای آخر هفته
منم ترانهخون ترانه آوانگارد
بس که رسیده اینجا، به استخون من کارد
بههم بزن سکوتو، بشکن تن تابوتو
میون شرق وحشی، میخوام برات کابوی شم
میخوام بدزدمت و شاهزادهی تروی شم
افسانه رو دوئل کن، بدبختیامو ول کن
بیا قد سیصد سال، بریم تو غار بخوابیم
حداقلش اینه، سه قرن بیعذابیم
چشماتو رو هم بذار، خارج میشیم از مدار
رو دندهی لج من، بند اومده اتوبان
کنارمی دوباره، تو جنگل سیسنگان
رفتن همیشه رفتن، خط زمانو بشکن
قدم بزن تو پارک رویای فرضی من
تنت یه سرزمینه، با خط مرزی من
بی تو روانپریشم، نذار آقا جهنمی شم
درست مث یه فیلمه، آرزوهامو ببین
یه خرده مهربون باش، اندازهی یه دلفین
تئاتر زندگی رو خوب بازی میکنی تو
شبیه در با تخته، باهات چه جور و جفتم
نذار تو راه رویا، پیلی پیلی بیفتم
بدون حسرت و کاش، همقدم خودم باش
پشت خط قرمز ترانهها عابر یه شهر گم شده تو دود
راوی خاطرههای زخمیام پر نوستالژی روزای کبود
پر بغضن پر بهت و انتظار، انتظاری عبث و پوچ و محال
انتظار با تو همسفر شدن/ دوباره میون جادهی شمال
دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر جای ما اونجا خالیه، منو ببر منو ببر
یه عمره جادهی شمال منتظر عبور ماست
نمیدونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
من پر از خوابهای نیمه کارهام پر یاد روزای رفته به باد
چشامو میبندم و وا میکنم تا شاید عطرت به خاطرم بیاد
تا شاید دوباره هم سفر بشیم توی جادهای به مقصد جهان
با همون پیکان قراضه که یه روز یکی جاش گذاشت کنار اتوبان
یه پیکان قراضهس ولی توی رویاش هنوزم جوونه
خیالش میتونه بازم توی جاده یه کله برونه
خیالش هنوزم موتور مونده باقی تو صندوق سینه
یه پیکان قراضه کنار اتوبان داره خواب میبینه
از کنار کودکیهام میگذرم از رهاترین روزای زندگی
کاش میشد یه لحظه تکرار بشه اون هوای سر به زیر سادگی
کاش میشد دوباره پا به پا بشیم کاش میشد حتی شده واسه یه بار
کودکانهها دوباره گل کنن تو عبور از خیابون لالهزار
لالهزار کاش میتونستیم همیشه بچه بمونیم
عمو زنجیربافو بازم توی کوچهت بخونیم
لیموناد شیشهای دو زار لواشک برگی یه شاهی
بابا نون نداد نوشتن توی دفترای کاهی
لالهزاری که هنوز تو کوچههاش خاطرههای ما پرسه میزنه
سر کوچه ملیش مردیه که داره توی رویاهاش جون میکنه
سر کوچه ملی یه مرده یه مرد که سی سال پیش ساعتش یخ زده
نمیدونه دنیا چه رنگی شده/ نمیدونه کی رفته کی اومده
سر کوچه ملی یه مرده یه مرد توی پالتوی کهنهی عهد بوق
داره عابرا رو نگاه میکنه/ که رد میشن از کوچههای شلوغ
حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و دربهدری
کافهچی دکمهی برگشتو بزن/ به روزای خوب کافه نادری
چشمک ستارهها رو میشمردیم یادته؟
واسه تنهایی شب غصه میخوریم یادته؟
من مثل سایهی تو تو واسه من مثل نفس
هر دومون برای همدیگه میمردیم یادته؟
وقتی هستی خوب خوبم / بیتو غصه منهدم نیست
با تو دغدغه ندارم / دیگه هیچ چیزی مهم نیست
نه مهم نیست / سیل و آتیش / سونامی / زلزله، بهمن
وسط این همه وحشت بیا هم قدم شو با من
خبرای بد و کر کن / با ترانهای رمانتیک
جیک غصه در نمیاد زیر بارون کلاسیک
با تو ذوب میشه جهنم / با تو ارزونه تورم
از تو آب میخوره دریا / با تو نون میپزه گندم
تو یه عشق پست مدرنی / حسی با ورژن تازه
تو یه تعریف جدیدی از یه مفهوم قراضه
میشه با تو به سفر رفت توی یه ویلای فرضی
جادهی چالوسو قورت داد با یه کارت سوخت قرضی
وقتی هستی خوب خوبم / بیتو غصه منهدم نیست
با تو دغدغه ندارم / دیگه هیچ چیزی مهم نیست
نه مهم نیست / سیل و آتیش / سونامی / زلزله، بهمن
وسط این همه وحشت بیا هم قدم شو با من
دیگه اکسیژن نمیخوام / تویی کربن نفس سوز
تو تنفس جدیدی / من دو زیست میشم از امروز
یه هواپیما توی برج / نئونازی با تپانچه
نرو تو جنگ جهانی / اصلا این حرفا به ما چه
کشف آب تو کرهی ماه / صد تا اختراع بیخود
یا یه کهکشهان تازه / که تو آسمون رصد شد
هیچ کدوم برام مهم نیست / وقتی اتفاق تو هست
وقتی میشه با تو خوش بود / وقتی میشه دل به تو بست
برو تو مدار خورشید / تو که میتونی بتابی
شب و روزمو یکی کن با یه آسمون آبی
واسه دردای تو قلبم حکم تخلیه گرفتم
انقده غصه نخوردم سوء تغذیه گرفتم
وقتی هستی خوب خوبم / بیتو غصه منهدم نیست
با تو دغدغه ندارم / دیگه هیچ چیزی مهم نیست
نه مهم نیست / سیل و آتیش، سونامی ، زلزله، بهمن
وسط این همه وحشت بیا هم قدم شو با من
وقتی هستی خوب خوبم...