آهنگساز: فردین خلعتبری
اشعار: افشین یداللهی
ناشر: آوای باربد
ضبط: ۱۳۹۰ تا ۹۵
انتشار: ۱۳۹۶
ویولن: پدرام فریوسفی، پانیذ فریوسفی
ویولن آلتو: پریسا پیرزاده
ویولنسل: آتنا اشتیاقی
لوتار: کاوه صالحی
سنتور: مهیار طریحی
تنبک: آیین مشکاتیان
رهبر آنسامبل: بهنام ابوالقاسم
ه
شهر از هجوم خاطره هایت به من پر است
بعد از تو شهر از منِ دیوانه دلخور است
از من که بین بود و عدم پرسه میزدم
تو بودی و کنار خودم پرسه میزدم
تو بودی و تمام غزلها، ترانهها
من بودم تمام ستمها، بهانهها
من بودم و مجال شگفتی برای عشق
تو بودی و تحمل سخت بهای عشق
قلبم بخاطر تو مرا طرد کرده است
میسوزد از کسی که تو را سرد کرده است
از عشق رد شدی که من از ترس رد شوم
دیگر نمیتوانم از این درس رد شوم
این بار آخر است برای خودم نه تو
من پشت خط فاجعه عاشق شدم نه تو
گرداب را درون خودت غرق میکنی
تو با تمام حادثه ها فرق میکنی
پ
ت
بنبست و جاده یکی میشود اگر
رفتن بدون تو هم میشود سفر
از ریشهای که دواندم فراریام
ای لمس دست تو بر پیکرم تبر
بی تو چه نام و نشانی چه حرمتی
بفروش نام مرا و مرا بخر
یک تار موی پریشان بیاور و
دنیای تیر و تار مرا ببر
از عاشقان قسم خورده ام نپرس
از من بجز تو ندارد کسی خبر
مردن کنار تو آمرزش من است
ای جمع مبهم آرامش و خطر
بی تو نمیرسم و با تو میرسم
بنبست و جاده یکی میشود مگر
س
ز
بوسه هایت مسیر معراج است
زیر سقف خیال و خلوت و خشت
با تو گویی خدا مرا آرام
میبرد روی دوش خود به بهشت
با تو انگار ازل همین حالاست
با تو نقش فرشته کم رنگ است
من که باشم در این میان که خدا
در هوای تو سخت دلتنگ است
بدنت هم زمان حریق و حریر
من از اعجاز تو خبر دارم
در تن نازکت خدا پیداست
تا ابد من به تو نظر دارم
صبر کن این تمام حرفم نیست
تو نباید دعای من باشی
از خدا خواستم موافق بود
می توانی خدای من باشی
ت
ا
آیینه وار با تو اقرار پشت اقرار
تو مثل سنگ اما انکار پشت انکار
تو دور میشوی من وعده به وعده نزدیک
منزل به منزل اما دیوار پشت دیوار
هر قدر چشمانت دریاست پشت دریا
اما دل انگار شنزار پشت شنزار
هر شب اگر بخوابم با تو قرار دارم
حسرت همیشه باقیست دیدار پشت دیدار
من یک نخورده مستم از مزهی نگاهت
بسیار این چنیناند هشیار پشت هشیار
خسته نمیشوم از ناز تو را کشیدن
خسته نمیشوی از آزار پشت آزار
من سوختم که آتش بر دامن تو افتد
تا شاهدان ببینند بازار پشت بازار
پنداشتی که باید پرده نشین بمانی
من پرده را دریدم پندار پشت پندار
حالا که نوبت توست آیینهی خودت باش
راهی نمانده غیر از اقرار پشت اقرار
ب
آ
بوی تو میدهد آغوش خالیام
ای واقعیت عشق خیالیام
مست توام که قنوتم ترانه شد
چون مومن تو شدم لاابالیام
بعد از تو بی خبرم از خودم بگو
این روز ها چه شدم در چه حالیام
روزی یقین تو بودم ولی گذشت
امروز فاجعهای احتمالیام
شعرم شکفتن بارانی تو بود
حالا فقط خبر خشکسالیام
بی هیچ دلهره حال مرا بپرس
روزی که من جسدی این حوالیام
ق
ب
نه، غیر ممکن است کسی را خدای تو
بر داغ قلب من بگذارد به جای تو
هرگز نمیشود که تو را دید و بعد از آن
جایی نفس کشید به جز در هوای تو
ساکت کنار بهت خود مینشینم و
از یاد میبرم همه را با صدای تو
آسوده دست میکشم از هرچه ادعاست
با یک نگاه سادهی بی ادعای تو
با تو غزل به سادگیِ حرف میشود
چون بهتر است ساده بیفتم به پای تو
اصلا دلیل بودن من گفتن از تو بود
تا من تو را به شعر بگویم برای تو
پ
ب
بانوی فصل درختان سارپوش
مهتاب پنجرههای غبارپوش
بانوی آبی آبان و آسمان
ای پر حرارت سرد بهار پوش
زیبای تارک دنیای بیحصار
اعجاز صومعههای حصار پوش
روح شرابی و قانون مستها
ای بی تو خم خفقانی خمارپوش
دیدی که رفتنت از شهر شعر من
یعنی غروب زمینی مزارپوش
پر میدهی که مرا در قفس کنی
ای جبرِ گاه به گاهِ اختیارپوش
آوارهام که تو عریان کنی مرا
آری منم شبح انتظارپوش
ا
سوزاندیام که دلم خامتر شود
وحشی شدی غزلم رامتر شود
آهو برای چه باید زمان صید
کاری کند که خوش اندامتر شود
جز اینکه از سر جانش گذشته تا
صیاد نابغه ناکامتر شود
آدم برای نشستن به خاک تو
باید نترسد و بدنامتر شود
چیزی نگفتی و گفتی نگویم و
رفتی که قصه پر ابهامتر شود
آنقدر گریه نکردنی میان بغض
تا چشم اشک سرانجام تر شود
امشب کنار غزلهای من بخواب
شاید جهان تو آرامتر شود
آ
ح
نظر شما چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»
یادداشتهای بازدیدکنندگان
مصطفی ثقفی
1396/08/10
با سلام . من تمام کارهای همایون آواز ایران را دوست دارم. خلاصه این چکامه را که گۊش دادم همه زیبا بودند. این پدر و پسر همیشه حق موسیقی را ادا میکنند.