موسیقی «داماهی» بدون اصرار به گونه یا سبکی خاص، حاصل همنشینی و همنوازی چند موزیسین ایرانی با گرایش ها و سلایق متنوع با خاستگاه های اقلیمی متفاوت است. «داماهی» از افسانه های قدیمی جنوبی گرفته شده و بیانگر ایده های هنری گروه است.
توی بند بند مُغُن تولَکُن دولُنچَکُن
توی بند بند درختان خرما
سَرِ خُ زیر ماکِ ماچی پایِ مُغُن
خوشههای آویزان رطب ها
پایِ دَر رو سورِغُن زیرِ آفتُوِ سوزُن
سر مان رو پائین میاوردیم
شیرَه خُرمایِ مُغُن هَستَه روجُنُمُن
از پای درخت محصول جمع میکردیم
وقتی از ما حَرکَتَه کارِمُن پُربَرکَتَه
وقتی از ما حرکت بود کار ما پر برکت بود
شَکُ شَهکِ بَنگِریُن شَروِندِ خاشِ چوکُن
صدای شهک شک النگوها و آواز خوش بچه ها
تولَکُن خُ پُر ماکِ گازی رَمّازا ماکِ
سبد هامون رو پر میکردیم بازی محلی رمازا میکردیم
پَریُن رو سَرمُنَه تولَکُن نَکَنگ مونَه
خوشه ها رو سرمان و سبدها رو کول مان
پَری یُنِ پُر خُ ماوا تو مُشتاخُ
سبدهای پر رو میاوردیم در انبار خود
وقتی از ما حَرکَتَه کارِمُن پُربَرکَتَه
وقتی از ما حرکت بود کار ما پر برکت بود
توی بند بند مُغُن تولَکُن دولُنچَکُن
توی بند بند درختان خرما
سَرِ خُ زیر ماکِ ماچی پایِ مُغُن
خوشههای آویزان رطب ها
پایِ دَر رو سورِغُن زیرِ آفتُوِ سوزُن
سر مان رو پائین میاوردیم
دلُم گتشن از ای روزگار نامردی
(دلم گرفته از اين روزگار نامردی)
يكی از غصه نَمُردن يكی از درد بی دردی
(يكی از غصه مي ميرد، يكي از درد بی دردی)
دلُم گتشن از ای روزُن سياه مث شوو
(دلم گرفته از اين روزهای سياه مثل شب)
نه جرات امهه وا بيداری و نه زهره خوو
(نه جرات بيداری دارم، نه يك لحظه زهره خوابیدن)
خووم پُر از گرازن و كراسن پر از گريخ و عذاب
(خوابم پر از گرازان و بزمچگان است و پر از گريه و عذاب)
سرابَ هَر چه که ديدُم صبا هميشهَ سراب
(سراب بود هرچیزی كه ديدم، فردا هميشه سراب)
دلُم دلُم دلُم
(دل من، دل من، دل من)
دلُم هماوه كه ای چشمونت تكون ايخا
(دلم از همان وقت كه اين چشمانت تكان خورد)
غزل ترين غزلُم تخت آسمون ايخا
(غزل ترين غزلم به تخت آسمان خورد)
دلُم چنون گتشن از ای عمر تلخ و بی حاصل
(دلم چنان گرفته از اين عمر تلخ و بی حاصل)
اگم خوشا هما كه نه احساس ايهه نه جون و نه دل
(مي گویم خوشا به كسی كه نه احساس دارد، نه جان و نه دل)
خووم پُر از گرازن و كراسن پر از گريخ و عذاب
(خوابم پر از گرازان و بزمچگان است و پر از گريه و عذاب)
سرابَ هَر چه که ديدُم صبا هميشهَ سراب
(سراب بود هرچیزی كه ديدم، فردا هميشه سراب)
سکوت اینجا پراکنده است
چسبنده است، یکدنده است
فراموشت نشه زنجیر
شنیدم جاده لغزنده است
نت ولگردی هم دیدی
بدون زیر سر بنده است
منى که نت پريشونم
که سازم سوژه خنده است
جهان بی ساز آشفته است
جهان بی نت مشخص نى
فقط موزیک تو بس نى
خیابون مال هیچ کس نى
رو تاريکى روی اشیا
صدامو می برم بالا
نمی تونم ببینم که
صداى من شده کالا
گلودردم گلودردم ،شبامو گاز می گیرم
تب آواز مى گیرم، بدستم ساز می گیرم