سخته یه عمری پای عشقت بشینی
اما یه بار عشقو تو چشماش نبینی
سخته ببینی داره می ذاره می ره
براش مهم نیست دل تنهات بمیره
با من بمونو منو نکش با دردت
تیر خلاصه برام نگاه سردت
دوسِت دارمو تو نمی فهمی
نمی فهمی منو چه بی رحمی
بی رحمی نفسمو می گیری
می گیری خودتو ازم می ری
آسونه رفتن اگه عاشق نباشی
هر وقت دلت خواست مث غریبه ها شی
یادت نمونه کی بودی و کی بوده
کسی که امروز زیر چشماش کبوده
آسونه بردن اگه بازنده اینه
اینی که می خواد پای عشقش بشینه
عاشق نبودی تا بفهمی چی می گم
بسه بریدم دیگه هیچی نمی گم
دوسِت دارمو تو نمی فهمی
نمی فهمی منو چه بی رحمی
بی رحمی نفسمو می گیری
می گیری خودتو ازم می ری
قبل از تو این نبودم من اینچنین نبودم
اینگونه عاشقانه عاشق ترین نبودم
قبل از تو من که بودم تنها و یکه بودم
سرگرم زندگی و دنیا و سکه بودم
دیدم تو را شدم دیوانه، شدم چو شمع و تو پروانه
آواره ای شدم بی خانه، شکسته دل چو شیشه، بعد از تو تا همیشه...
شدم شبیه یک ویرانه، افتاده گوشه میخانه
اسیر باده و پیمانه، شکسته دل چو شیشه، بعد از تو تا همیشه...
با من چه کرده ای تو، چه کرده ای که بی تو
عمرم گذشت و اما هنوزم با منی تو
جانم به لب رسیده آه، دلم دیگر بریده
عشق تو این دلم را به خاک و خون کشیده
دیدم تورا شدم دیوانه، شدم چو شمع و تو پروانه
آواره ای شدم بی خانه، شکسته دل چو شیشه، بعد از تو تا همیشه...
شدم شبیه یک ویرانه، افتاده گوشه میخانه
اسیر باده و پیمانه، شکسته دل چو شیشه، بعد از تو تا همیشه...
از وقتی که دیدمت دلم آرومه عاشق شدمو عشق تو چشام معلومه
خوب شد که تو تویه فاله من افتادی عاشق شدنو فقط تو یادم دادی
دستامو که میگیری دلم میلرزه دستای تو یه دنیا برام می ارزه
این حاله قشنگو به چشات مدیونم ممنونم ازت که پیشمی ممنونم
بدونه تو یه لحظه نه بهار و نه تابستونو نه این دنیای داغونو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه نه پائیز و نه زمستونو نه یه قطره ی بارونو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه کوه قافو همه برفاشو کویر و شبه زیباشو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه من شمالو لبه دریاشو جنوبو تبه گرماشو نمیخوام
تکست آهنگ کوه قاف امین حبیبی
من حالته چشمای تو رو دوست دارم از زندگی بدونه تو بیزارم
قلبم واسه تو میتپه تویه سینه ام حتی تویه خوابمم تو رو میبینم
من با تو شدم این که همه میشناسن این عاشقی که همه بهش حساسن
هر جایی میرم با حرف با چشم با ابرو اول همه میپرسن ازم عشقت کو
بدونه تو یه لحظه نه بهار و نه تابستونو نه این دنیای داغونو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه نه پائیز و نه زمستونو نه یه قطره ی بارونو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه کوه قافو همه برفاشو کویر و شبه زیباشو نمیخوام
بدونه تو یه لحظه من شمالو لبه دریاشو جنوبو تبه گرماشو نمیخوام